(عامیانه) مخفف:، پیشوند:، روان [psychology]
psycho
(عامیانه) مخفف:، پیشوند:، روان [psychology]
انگلیسی به فارسی
(عامیانه) مخفف: psychotic
(عامیانه) مخفف: psychopathic
(عامیانه) مخفف: psychopath
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
حالات: psychos
حالات: psychos
• : تعریف: (slang) a psychopath.
صفت ( adjective )
• : تعریف: insane.
پیشوند ( prefix )
• (1) تعریف: mind.
- psychoanalysis
[ترجمه ترگمان] روان کاوی
[ترجمه گوگل] روانکاوی
[ترجمه گوگل] روانکاوی
- psychiatry
[ترجمه ترگمان] روان پزشکی
[ترجمه گوگل] روانپزشکی
[ترجمه گوگل] روانپزشکی
• (2) تعریف: psychology.
- psychobabble
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل] psychobabble
[ترجمه گوگل] psychobabble
- psychodynamics
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل] روانکاوی
[ترجمه گوگل] روانکاوی
• mentally disturbed person, person who suffers from mental illness
of the mind, of the psyche
a psycho is the same as a psychopath; an informal word.
of the mind, of the psyche
a psycho is the same as a psychopath; an informal word.
جملات نمونه
1. Don't let him drive-he's a complete psycho behind the wheel!
[ترجمه آرمان] به او اجازه ی رانندگی ندهید_او یک روانی کامل در پشت فرمان
[ترجمه امیر] اجازه نده او رانندگی کند، او پشت فرمان یک روانی به تمام عیار است
[ترجمه مهسا] به او اجازه نده رانندگی کند _او یک روانی به تمام معنا پشت فرمان است
[ترجمه ترگمان]نگذار او رانندگی کند - او یک روانی کامل پشت فرمان است![ترجمه گوگل]اجازه ندهید او رانندگی کند - او یک روان کامل در پشت چرخ است!
2. He suddenly went psycho and started shooting in all directions.
[ترجمه ترگمان]ناگهان دیوانه شد و شروع به تیراندازی کرد
[ترجمه گوگل]او به طور ناگهانی روان رفت و در تمام جهات تیراندازی کرد
[ترجمه گوگل]او به طور ناگهانی روان رفت و در تمام جهات تیراندازی کرد
3. Some psycho picked her up, and killed her.
[ترجمه ترگمان]یه روانی اون رو انتخاب کرده و اونو کشته
[ترجمه گوگل]برخی از روان او را برداشت و او را کشت
[ترجمه گوگل]برخی از روان او را برداشت و او را کشت
4. Psycho made over 000 consecutive appearances before it was withdrawn in 1880.
[ترجمه ترگمان]روانی بیش از ۱۰۰۰ سال پیش از اینکه در سال ۱۲۰ از آن خارج شود، ظاهر شد
[ترجمه گوگل]روان در سال 1880 بیش از 000 نمایش متوالی ساخته شد
[ترجمه گوگل]روان در سال 1880 بیش از 000 نمایش متوالی ساخته شد
5. He created several automatons, the most celebrated being Psycho, which first performed in 187
[ترجمه ترگمان]او چندین automatons را خلق کرد که مشهورترین آن ها Psycho بودند که در سال ۱۸۷ اجرا شد
[ترجمه گوگل]او چندین اتوماتون را ساخت که جالبترین آنها �روان� بود که اولین بار در سال 187 انجام شد
[ترجمه گوگل]او چندین اتوماتون را ساخت که جالبترین آنها �روان� بود که اولین بار در سال 187 انجام شد
6. When the psycho is caught, then let go on a technicality, Mom takes matters into her own hands.
[ترجمه ترگمان]وقتی که اون روانی گیر افتاد، پس از این مساله استفاده کن مامان همه چی رو به دست خودش می بره
[ترجمه گوگل]وقتی روان شناسی گرفتار می شود، پس از آن فیزیکی به ذهن می رسد، مامان مسائل را به دست خود می گیرد
[ترجمه گوگل]وقتی روان شناسی گرفتار می شود، پس از آن فیزیکی به ذهن می رسد، مامان مسائل را به دست خود می گیرد
7. But playing a psycho killer palls fairly soon.
[ترجمه ترگمان]اما در حال بازی کردن یه قاتل روانی خیلی زود
[ترجمه گوگل]اما یک قاتل روان بازی به زودی به زودی
[ترجمه گوگل]اما یک قاتل روان بازی به زودی به زودی
8. Psycho and Peeping Tom, both of which are more than 30 years-old and remain deeply shocking, are also ignored.
[ترجمه ترگمان]Psycho و Peeping، که هر دو از آن ها بیش از ۳۰ سال سن دارند و عمیقا شوکه شده اند، نادیده گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]روح و روان تام، که هر دو بیش از 30 سال سن دارند و عمیقا تکان دهنده هستند، نیز نادیده گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]روح و روان تام، که هر دو بیش از 30 سال سن دارند و عمیقا تکان دهنده هستند، نیز نادیده گرفته می شوند
9. The man's a psycho.
[ترجمه ترگمان]اون یه روانی - ه
[ترجمه گوگل]مرد یک روان است
[ترجمه گوگل]مرد یک روان است
10. Flesh-eating psycho played by Sir Anthony Hopkins is back in a slick, camp sequel.
[ترجمه ترگمان]Flesh eating که توسط سر آنتونی هاپکینز نقش بازی می کند در یک دنباله کمپ و دنباله داستان قرار دارد
[ترجمه گوگل]گوشتخواری روانی که توسط سر آنتونی هاپکینز بازی شده است، به دنبال عادت های عجیب و غریب است
[ترجمه گوگل]گوشتخواری روانی که توسط سر آنتونی هاپکینز بازی شده است، به دنبال عادت های عجیب و غریب است
11. Psycho was a cross-legged Hindu figure, twenty-two inches high, which played whist with the audience.
[ترجمه ترگمان]روانیه یک هیکل هندی بود، بیست و دو اینچ قد داشت که با تماشاگران بازی می کرد
[ترجمه گوگل]روانکا یک چهره هندوسی متقابل بود که بیست و دو اینچ بالا بود که با مخاطب بازی می کرد
[ترجمه گوگل]روانکا یک چهره هندوسی متقابل بود که بیست و دو اینچ بالا بود که با مخاطب بازی می کرد
12. I've lost two of my men to this psycho.
[ترجمه ترگمان]من دوتا از افرادم رو به این روانی از دست دادم
[ترجمه گوگل]من دو نفر از مردانم را به این روان از دست داده ام
[ترجمه گوگل]من دو نفر از مردانم را به این روان از دست داده ام
13. Methods Questionnaires of psycho - problems were conducted in 40 hospitalized patients with psychosis during convalescence.
[ترجمه ترگمان]شیوه ها و روش های روان شناسی - مشکلات در ۴۰ بیمار بستری با روان پریشی در طی دوران نقاهت انجام شد
[ترجمه گوگل]روش ها پرسشنامه های روانپزشکی در 40 بیمار بستری در معرض سایکوز در حین جراحی کشف شد
[ترجمه گوگل]روش ها پرسشنامه های روانپزشکی در 40 بیمار بستری در معرض سایکوز در حین جراحی کشف شد
14. Cognitive therapy play an important role in the Psycho - counseling framework.
[ترجمه ترگمان]درمان شناختی نقش مهمی در چارچوب مشاوره Psycho ایفا می کند
[ترجمه گوگل]درمان شناختی نقش مهمی در چارچوب روانکاوی دارد
[ترجمه گوگل]درمان شناختی نقش مهمی در چارچوب روانکاوی دارد
15. How many of you believe in psycho - kinesis Raise my hand.
[ترجمه ترگمان]چند نفر از شما به یه روانی اعتقاد دارین؟ - دستم رو بالا می برم -
[ترجمه گوگل]چند تا از شما به روانکونیسم اعتقاد دارم دستم را بالا ببرم
[ترجمه گوگل]چند تا از شما به روانکونیسم اعتقاد دارم دستم را بالا ببرم
پیشنهاد کاربران
روانی
روانی، روان ریش
روان پریش. روانی
کسی که مشکل روحی و روانی داره
Very unusual behavior
روان پریش . دیوانه
روان پریش . دیوانه
دیوانه
در شعر psycho از Russ به معنای روانی است
تویه کاور آهنگ من یه دیوونم بهنام بانی از این کلمه استفاده کرده که به معنای همون دیونه بودن از لحاظ عشقی رو میده
کلمات دیگر: