کلمه جو
صفحه اصلی

pelted

انگلیسی به فارسی

گلوله، پی درپی زدن، پرتاب کردن، شتاب کردن، پوست کندن، پی در پی ضربت خوردن


جملات نمونه

1. reporters pelted him with questions
خبرنگاران او را سوال پیچ کردند.

2. they pelted him with ridicule
او را مورد تمسخر شدید قرار دادند.

3. the girls pelted us with green apples
دخترها سیب های سبز به ما پرتاب کردند.

4. the smith pelted away at his hot iron
آهنگر مرتبا آهن گرم را می کوبید.

پیشنهاد کاربران

مورد هدف گرفتن


کلمات دیگر: