مناظر، بینایی، دید، چشم، نظر، منظره، بینش، منظر، دیدگاه، جلوه، تماشا، باصره، قیافه، قدرت دید، هدف، الت نشانه روی، دیدن، رویت کردن، دید زدن، بازرسی کردن
sights
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. set one's sights for something
برای دستیابی به چیزی هدفگیری کردن
2. a tour of the sights of esfahan
بازدیدی از جاهای دیدنی اصفهان
3. to take in all the historical sights
همه ی جاهای تاریخی را بازدید کردن
پیشنهاد کاربران
مناظر
منظره ها
منظره ها
منظره
جاهای دیدنی
جاهای دیدنی
اماکن دیدنی
مکان های دیدنی
وقایع، اتفاقات
کلمات دیگر: