کلمه جو
صفحه اصلی

undramatic

انگلیسی به فارسی

ناخوشایند


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of dramatic
متضاد: dramatic

• not dramatic, lacking dramatic force, unspectacular

جملات نمونه

1. Springtime flatters this part of the Somme countryside, undramatic with its flat fields and scattered villages.
[ترجمه ترگمان]Springtime این بخش از حومه Somme، undramatic با زمین های مسطح و روستاهای پراکنده را flatters می کند
[ترجمه گوگل]بهار و تابستان این قسمت از حومه شهر Somme را مسحور می کند، با رشته های مسطح و روستاهای پراکنده آن ناشناخته است

2. It's all very agreeable, and all terribly undramatic.
[ترجمه ترگمان]همه چیز خیلی مطبوع است، و خیلی هم غیر عادی
[ترجمه گوگل]همه اینها بسیار خوشایند است و همه چیز بسیار وحشتناک است

3. This undramatic event witness by some 40 or 50 people, heralded the start of a new era for lifeboats.
[ترجمه ترگمان]این شاهد رویدادی در حدود ۴۰ تا ۵۰ نفر شاهد آغاز عصر جدید برای قایق های نجات بوده است
[ترجمه گوگل]این حادثه نامحدود که توسط 40 یا 50 نفر شاهد آن بود، آغاز یک دوره جدید برای قایقهای نجات بود

4. In short, an average upbringing, quite undramatic in many respects.
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، تربیت متوسط، به طور متوسط، در بسیاری از جنبه ها بسیار قابل توجه بود
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، متوسط ​​تربیتی، در بسیاری جهات بسیار نامطلوب است

5. Thereare several plausible explanations for Germany's undramatic election.
[ترجمه ترگمان]چندین توضیح محتمل برای انتخابات undramatic آلمان به وجود آورده است
[ترجمه گوگل]چندین توضیح قابل قبول برای انتخابات نامطلوب آلمان داشته اید

6. Much psychiatric medicine is undramatic stuff, involving the prescription of drugs to uncommunicative patients.
[ترجمه ترگمان]بیشتر داروهای روانی مربوط به داروهای ضد افسردگی است که شامل تجویز داروها برای uncommunicative بیمار می شود
[ترجمه گوگل]بسیاری از داروهای روانپزشکی چیزهای نامنظم هستند که شامل تجویز دارو به بیماران غیرمعمول می شود

7. Only gold seemed to climb in an undramatic fashion to finish the day higher.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که فقط طلا در یک روش غیر معمول بالا می رود تا آن روز را به پایان برساند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که طلا به طرز غیرمترقبه صعود کند تا روز بیشتر شود

8. With undramatic writing, Guo Ping made the description into a way of finding clues in investigating a case. And so, there was a restrained voice and a regulated rhythm in his novels.
[ترجمه ترگمان]با نوشتن undramatic، گیو پینگ این توصیف را به روشی برای یافتن سرنخ ها در تحقیق در مورد یک پرونده تبدیل کرد و بدین ترتیب صدای مهار کننده و آهنگی منظم در رمان های او وجود داشت
[ترجمه گوگل]Guo Ping با نوشتن ناخوشایندی این توضیحات را به شیوه ای برای پیدا کردن سرنخ ها در مورد پرونده توضیح داد بنابراین، در رمانهایش یک صدای محکم و ریتم تنظیم شده وجود داشت

9. The rear wheels do not drop one in the first turn and when the stability system intervenes, it is quiet and undramatic .
[ترجمه ترگمان]چرخ های عقب یکی در چرخش اول قرار نمی گیرند و زمانی که سیستم ثبات مداخله می کند، آرام و undramatic است
[ترجمه گوگل]چرخ های عقب در نوبت اول رها نمی کنند و زمانی که سیستم پایداری مداخله می کند، آرام و ناپایدار است

10. I am on the legislative side and my job is pretty undramatic.
[ترجمه ترگمان]من در سمت قانون گذاری هستم و شغلم عالی است
[ترجمه گوگل]من در سمت قانونی هستم و کارم خیلی ناخوشایند است

پیشنهاد کاربران

ناشناخته


کلمات دیگر: