تا اندازه ای، نیمه، بخشی از راه، بخشی از راه the project is partway done بخشی از طرح انجام شده است
partway
تا اندازه ای، نیمه، بخشی از راه، بخشی از راه the project is partway done بخشی از طرح انجام شده است
انگلیسی به فارسی
تا اندازهای، نیمه، بخشی از راه
در نهایت
انگلیسی به انگلیسی
قید ( adverb )
• : تعریف: to some partial degree or extent; partly.
• مشابه: partly
• مشابه: partly
- They advanced partway toward the entrance.
[ترجمه ترگمان] به سمت در ورودی پیش رفتند
[ترجمه گوگل] آنها به سمت در ورودی پیشرفت کردند
[ترجمه گوگل] آنها به سمت در ورودی پیشرفت کردند
- I was partway convinced.
[ترجمه ترگمان] من داشتم به این نتیجه رسیدم که
[ترجمه گوگل] من متقاعد شدم
[ترجمه گوگل] من متقاعد شدم
• partly, to a certain degree; over part of the distance, at a part of the way
part way means part of the way or partly; an informal expression.
part way means part of the way or partly; an informal expression.
جملات نمونه
The project is partway done.
بخشی از طرح انجام شده است.
پیشنهاد کاربران
تا اندازه ای، تا حدودی
مترادف partly
مترادف partly
کلمات دیگر: