میگوی درشت و متمایل به سبز، اسکامپی، اسکامپی میگوی درشت سرخ کرده یا پخته
scampi
میگوی درشت و متمایل به سبز، اسکامپی، اسکامپی میگوی درشت سرخ کرده یا پخته
انگلیسی به فارسی
میگوی درشت و متمایل به سبز، اسکامپی
میگوی درشت سرخ کرده یا پخته
اسکامپی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a dish of shrimp or prawns fried or broiled in oil or butter and garlic.
• (2) تعریف: any of various large, greenish, edible prawns.
• large shrimp, type of marine crustacean
scampi are large prawns that are often fried in batter and eaten.
scampi are large prawns that are often fried in batter and eaten.
جملات نمونه
1. Specialities of the house include steaks and scampi.
[ترجمه ترگمان]specialities خانه شامل steaks و scampi است
[ترجمه گوگل]تخصص های خانه شامل استیک و اسکامپی است
[ترجمه گوگل]تخصص های خانه شامل استیک و اسکامپی است
2. Keep away from the deep-fried scampi and mixed seafood and the numberless fish in wine and butter sauces.
[ترجمه ترگمان]از غذاهای دریایی سرخ شده و غذاهای دریایی و ماهی بی شماری در سالاد و سس کره دوری کنید
[ترجمه گوگل]از فرنگی های عمیق سرخ شده و غذاهای دریایی مخلوط و ماهی های بی شماری در شراب و سس کره نگه دارید
[ترجمه گوگل]از فرنگی های عمیق سرخ شده و غذاهای دریایی مخلوط و ماهی های بی شماری در شراب و سس کره نگه دارید
3. Fry the scampi briefly in a scrap of butter with a little chopped onion.
[ترجمه ترگمان]Fry به طور مختصر در یک تکه کره با یک تکه پیاز خرد شده بود
[ترجمه گوگل]به طور مختصر در یک قاشق کره با یک پیاز خرد شده کوچک سرخ کنید
[ترجمه گوگل]به طور مختصر در یک قاشق کره با یک پیاز خرد شده کوچک سرخ کنید
4. Chicken or scampi in a basket, with a garnish of tomato and lettuce, are acceptable runners-up.
[ترجمه ترگمان]مرغ و یا scampi در یک سبد، با یک چاشنی گوجه فرنگی و کاهو، runners قابل قبول هستند
[ترجمه گوگل]مرغ یا مارچوبه در یک سبد، با یک گوجه فرنگی گوجه فرنگی و کاهو، قابل قبول هستند
[ترجمه گوگل]مرغ یا مارچوبه در یک سبد، با یک گوجه فرنگی گوجه فرنگی و کاهو، قابل قبول هستند
5. Fish roe, taramasalata, fried scampi.
[ترجمه ترگمان]ماهی گوزن، گوزن ماهی سرخ کرده، ماهی scampi
[ترجمه گوگل]گوشت ماهی، قارچ خوراکی، قارچ سرخ شده
[ترجمه گوگل]گوشت ماهی، قارچ خوراکی، قارچ سرخ شده
6. This provides the traceability of evidence that a SCAMPI lead appraiser will look for.
[ترجمه ترگمان]این امر قابلیت ردگیری شواهد را فراهم می کند که a scampi به دنبال آن خواهد بود
[ترجمه گوگل]این فراهم می کند که ردیابی شواهدی را که یک ارزیابی ارشد SCAMPI به دنبال آن است را فراهم می کند
[ترجمه گوگل]این فراهم می کند که ردیابی شواهدی را که یک ارزیابی ارشد SCAMPI به دنبال آن است را فراهم می کند
7. He didn't really know what scampi was.
[ترجمه ترگمان]او واقعا نمی دانست که scampi چی بود
[ترجمه گوگل]او واقعا نمی دانست چی چی بود
[ترجمه گوگل]او واقعا نمی دانست چی چی بود
8. Following SCAMPI, a "real-world" method, would normally require interviews with the individuals who execute the process and review work results.
[ترجمه ترگمان]پیروی از روش \"دنیای واقعی\" معمولا مستلزم مصاحبه با افرادی است که فرآیند را اجرا کرده و نتایج کار را مرور می کنند
[ترجمه گوگل]به دنبال SCAMPI، یک روش 'دنیای واقعی'، به طور معمول نیاز به مصاحبه با افرادی که روند را اجرا می کنند و نتایج کار را بررسی می کنند
[ترجمه گوگل]به دنبال SCAMPI، یک روش 'دنیای واقعی'، به طور معمول نیاز به مصاحبه با افرادی که روند را اجرا می کنند و نتایج کار را بررسی می کنند
9. For more information about SCAMPI appraisals, see the following Web page: Software Engineering Institute.
[ترجمه ترگمان]برای اطلاعات بیشتر در مورد ارزیابی scampi، صفحه وب زیر را ببینید: موسسه مهندسی نرم افزار
[ترجمه گوگل]برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد ارزیابی SCAMPI، به وب سایت زیر مراجعه کنید
[ترجمه گوگل]برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد ارزیابی SCAMPI، به وب سایت زیر مراجعه کنید
10. This mitigates risk from bad communication and provides important evidence for a Standard CMMI Appraisal Method for Process Improvement (SCAMPI) appraisal.
[ترجمه ترگمان]این کاهش خطر از ارتباط بد را کاهش می دهد و شواهد مهمی را برای یک روش ارزیابی CMMI برای فرآیند بهبود فرآیند ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]این خطر ارتباطات بد را کاهش می دهد و شواهد مهم را برای ارزیابی استاندارد CMMI ارزیابی فرایند (SCAMPI) فراهم می کند
[ترجمه گوگل]این خطر ارتباطات بد را کاهش می دهد و شواهد مهم را برای ارزیابی استاندارد CMMI ارزیابی فرایند (SCAMPI) فراهم می کند
11. A: We'd both like the scampi with an gratin potatoes.
[ترجمه ترگمان]الف: ما هر دو دوست داریم با سیب زمینی پنیری
[ترجمه گوگل]ما هر دو را با یک سیب زمینی گریات می خواهیم
[ترجمه گوگل]ما هر دو را با یک سیب زمینی گریات می خواهیم
12. SCAMPI defines a practice as fulfilled if it is at least "largely implemented. "
[ترجمه ترگمان]scampi یک عمل را به عنوان عملی تعریف می کند که حداقل تا حد زیادی اجرا شود \"
[ترجمه گوگل]SCAMPI تعریف یک عمل را انجام می دهد اگر حداقل 'به طور گسترده ای اجرا شده است '
[ترجمه گوگل]SCAMPI تعریف یک عمل را انجام می دهد اگر حداقل 'به طور گسترده ای اجرا شده است '
13. An organization that seeks a SCAMPI appraisal at level 3 should have documented evidence to show that contingency plans were made and, when appropriate, followed.
[ترجمه ترگمان]سازمانی که به دنبال ارزیابی مهارت در سطح ۳ است باید مدرک مستند داشته باشد تا نشان دهد که برنامه های احتمالی انجام شده اند و، در صورت مناسب، پس از آن
[ترجمه گوگل]یک سازمان که در ارزیابی SCAMPI در سطح 3 جستجو می کند، باید شواهد مستند نشان دهد که برنامه های احتمالی ساخته شده اند و در صورت لزوم پیگیری می شوند
[ترجمه گوگل]یک سازمان که در ارزیابی SCAMPI در سطح 3 جستجو می کند، باید شواهد مستند نشان دهد که برنامه های احتمالی ساخته شده اند و در صورت لزوم پیگیری می شوند
14. The chipper was posh, too : scampi on the menu on the wall behind the counter.
[ترجمه ترگمان]The نیز شیک و شیک بود: scampi روی منو روی دیوار پشت پیشخوان قرار داشت
[ترجمه گوگل]چیپس خیلی باهوش بود و در منو روی دیوار پشت شمارنده نیز مینوشت
[ترجمه گوگل]چیپس خیلی باهوش بود و در منو روی دیوار پشت شمارنده نیز مینوشت
کلمات دیگر: