کلمه جو
صفحه اصلی

rebuked

انگلیسی به فارسی

مجازات شده، زخم زبان زدن، ملامت کردن، سرزنش کردن، توبیخ کردن، سرکوفت دادن، عتاب کردن


انگلیسی به انگلیسی

• scolded, reprimanded, admonished

جملات نمونه

1. he was roundly rebuked
حسابی مورد بازخواست قرار گرفت.

2. one of the members of parliament rebuked the prime minister
یکی از نمایندگان مجلس نخست وزیر را سخت سرزنش کرد.

3. The company was publicly rebuked for having neglected safety procedures.
[ترجمه ترگمان]این شرکت علنا به خاطر اینکه رویه های ایمنی را نادیده گرفته بودند مورد سرزنش قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این شرکت به علت عدم رعایت اصول ایمنی مجازات شد

4. The manager rebuked the salesgirl sharply for being rude to customers.
[ترجمه ترگمان]مدیر عامل salesgirl را به خاطر بی ادبی نسبت به مشتریان سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]این مدیر به شدت به دلیل ناراحتی به مشتریان را مجبور به فروش می کند

5. She rebuked herself for her stupidity.
[ترجمه ترگمان]او خود را به خاطر حماقت خود ملامت کرد
[ترجمه گوگل]او خود را برای حماقت خود مجازات کرد

6. I was rebuked by my manager for being late.
[ترجمه ترگمان]از مدیر مدرسه اخراج شدم چون دیر کرده بودم
[ترجمه گوگل]من برای مدتی دیر به من دستور دادم

7. My boss rebuked me for coming to work late.
[ترجمه ترگمان]رئیسم منو بخاطر اینکه دیر سر کار اومد سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]رئیس من من را مجبور کرد تا دیر کند

8. Members of the jury were sharply rebuked for speaking to the press.
[ترجمه ترگمان]اعضای هیات منصفه به شدت برای صحبت با مطبوعات سرزنش شدند
[ترجمه گوگل]اعضای هیئت منصفه به شدت برای سخنرانی با مطبوعات مجازات شدند

9. The teacher rebuked the boy for throwing paper on the floor.
[ترجمه ترگمان]معلم پسر را برای انداختن کاغذ روی زمین سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]معلم پسر را برای پرتاب کاغذ روی زمین سوگند یاد کرد

10. She was roundly rebuked for what she had done.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر کاری که کرده بود roundly بود
[ترجمه گوگل]او برای آنچه که انجام داده بود، به شدت محکوم شده بود

11. She rebuked herself sharply for her stupidity.
[ترجمه ترگمان]او خودش را به خاطر حماقت او سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]او خود را به شدت به خاطر حماقت خود سرزنش کرد

12. She rebuked her lawyer for his authoritarian attitude to her clients.
[ترجمه ترگمان]او وکیل خود را به خاطر رفتار مستبدانه اش به مشتریانش سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]او از وکیل او برای رفتار استبدادی خود به مشتریانش تجاوز کرد

13. He rebuked the President for trying to make political capital out of the hostage situation.
[ترجمه ترگمان]او رئیس جمهور را به خاطر تلاش برای ایجاد سرمایه سیاسی خارج از وضعیت گروگان گیری مورد سرزنش قرار داد
[ترجمه گوگل]او رییس جمهور را مجبور کرد که تلاش کند سرمایه سیاسی را از وضعیت گروگان ها بیرون کند

14. He rebuked them for their pedantries and obstinacies.
[ترجمه ترگمان]آن ها را به خاطر their و obstinacies سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]او آنها را به خاطر عجایب و ابهامات آنها مجازات کردند

پیشنهاد کاربران

سرزنش کردن یا موردبازخواستدقرار دادن

توبیخ کردن


کلمات دیگر: