کلمه جو
صفحه اصلی

undiscriminating

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: lacking taste or judgment.
متضاد: dainty, discriminate, discriminating
مشابه: promiscuous

(2) تعریف: made or done without discriminating; haphazard; broad-scale; indiscriminate.
متضاد: discriminate, particular

• not discriminating

جملات نمونه

1. Recommended to only the most undiscriminating martial arts fans.
[ترجمه ترگمان]تنها برای بهترین طرفداران هنرهای رزمی استفاده می شود
[ترجمه گوگل]توصیه می شود به تنها طرفداران هنرهای رزمی بی تفاوت ترین

2. The novels considered are those read by the undiscriminating crowd.
[ترجمه ترگمان]رمان های مورد نظر کسانی هستند که توسط جمعیت undiscriminating خوانده می شوند
[ترجمه گوگل]رمان هایی که خوانده می شوند، توسط جمعیت بی معنی خوانده می شوند

3. The floodwaters have been undiscriminating, offering no veneration or respect for the many temples and religious icons that were inundated along with 22 of Thailand's 77 provinces.
[ترجمه ترگمان]سیلاب طراحی شده است، هیچ احترام یا احترامی برای بسیاری از معابد و شمایل های مذهبی که در طول ۲۲ استان تایلند زیر آب رفته است، قائل نیست
[ترجمه گوگل]سیلاب ها بی تفاوت بوده اند و هیچ احترام و احترام به معابد و آیکون های مذهبی که 22 تن از 77 استان تایلند را در معرض غرق شدن قرار داده اند نیست

4. This force of attraction is undiscriminating but strong enough to bind you together in what might otherwise be a very unstable, short-term affair.
[ترجمه ترگمان]این نیروی جاذبه است که به اندازه کافی قوی به نظر می رسد که شما را با هم پیوند دهد در غیر این صورت ممکن است که یک رابطه ناپایدار و کوتاه مدت باشد
[ترجمه گوگل]این نیروی جاذبه، بی وقفه است اما به اندازه کافی قدرتمند است تا بتواند با یکدیگر در ارتباط باشد که در غیر این صورت یک موضوع بسیار ناپایدار و کوتاه مدت می باشد

5. They look lively and self assured; I alone undiscriminating.
[ترجمه ترگمان]به ظاهر سرزنده و مطمئن به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]آنها نگاه پر جنب و جوش و خود اطمینان دارند؛ من به تنهایی بی تفاوت نیستم

6. Europeans may sneer at Chinese tourists who pursue Beethoven, Bordeaux and Hugo Boss with the same undiscriminating avidity.
[ترجمه ترگمان]اروپایی ها ممکن است به توریست های چینی که به دنبال بتهون، بوردو و هوگو Boss با همان حرص و طمع هستند، پوزخند بزنند
[ترجمه گوگل]اروپایی ها ممکن است به گردشگران چینی که بتهوون، بوردو و هوگو باس را دنبال می کنند، با چنین بی رحمانه ای آشنا شوند

7. Those occasions when the taking of photographs is relatively undiscriminating, promiscuous, or self-effacing do not lessen the didacticism of the whole enterprise.
[ترجمه ترگمان]این موقعیت های زمانی که عکس گرفتن نسبتا undiscriminating، بی قاعده، یا خود - است، didacticism کل شرکت را کم نمی کند
[ترجمه گوگل]این موارد زمانی که عکس گرفتن نسبتا بی اهمیت، بی پروا و یا خودخواهانه است، تعلیم و تربیت کل شرکت را کاهش نمی دهد

8. Behold the endless caravan of beings who burdened with sorrow and pain, and open your heart to undiscriminating compassion.
[ترجمه ترگمان]کاروان بی شماری را که با درد و رنج سنگینی می کند، مشاهده کنید و قلب خود را نسبت به یک احساس عمیق عمیق باز کنید
[ترجمه گوگل]این کاروان بی انتها موجودات است که با غم و اندوه و غم و اندوه مینگرند و قلب خود را برای نفی تمجید باز کنید


کلمات دیگر: