کلمه جو
صفحه اصلی

participator


شریک، سهیم

انگلیسی به فارسی

مشارکت کننده


انگلیسی به انگلیسی

• someone who takes part, one who joins in, participant

جملات نمونه

1. Both the artist and participator will join in this performance, and also invite passers-by to join in, and let the watchers to choose the bench as the watching flat.
[ترجمه ترگمان]هم هنرمند و هم participator در این نمایش شرکت خواهند کرد و عابران را دعوت خواهند کرد تا به آن ها ملحق شوند و به تماشاگران اجازه دهند که نیمکت را به عنوان صفحه نمایش انتخاب کنند
[ترجمه گوگل]هر دو هنرمند و شرکت کننده در این عملکرد شرکت خواهند کرد و همچنین برای پیوستن به گذرگاه دعوت خواهند کرد و به تماشاگران اجازه می دهند که نیمکت را به عنوان تخت تماشای انتخاب کنند

2. The whole self is the observer and the participator in the roles.
[ترجمه ترگمان]کل \"خود\"، ناظر و نقش participator در نقش ها است
[ترجمه گوگل]کل خود ناظر و مشارکت کننده در نقش است

3. Many participator passes through satellitic communication contest to cast in Hong Kong, Shanghai and Italy.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از participator از طریق رقابت ارتباطات satellitic در هنگ کنگ، شانگهای و ایتالیا عبور می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکتکنندگان از طریق مسابقه ارتباطات ماهواره ای به هنگ کنگ، شانگهای و ایتالیا می روند

4. As an active participator in regional currency and finance cooperation, China should adopt active, flexible policies to support regional currency area.
[ترجمه ترگمان]چین به عنوان یک فعال فعال در واحد پول منطقه ای و هم کاری مالی، باید سیاست های فعال و انعطاف پذیر برای حمایت از منطقه ارز منطقه ای اتخاذ کند
[ترجمه گوگل]چین به عنوان مشارکت فعال در همکاری های منطقه ای و ارز، باید سیاست های فعال و انعطاف پذیر را برای پشتیبانی از منطقه ارز منطقه ای اتخاذ کند

5. The whole immolation is the observer and the participator in the roles.
[ترجمه ترگمان]این قربانی، ناظر و نقش participator در نقش ها است
[ترجمه گوگل]تمام انزوای ناظر و مشارکت کننده در نقش ها است

6. Hence, we sincerely invite you – as the participator of TWI – to submit your TWI exercise and improvement case to us.
[ترجمه ترگمان]از این رو، ما صادقانه شما را دعوت می کنیم - به عنوان the از twi - تا ورزش twi و حالت بهبود را به ما ارسال کنید
[ترجمه گوگل]از اینرو، ما صمیمانه از شما دعوت می کنیم - به عنوان شرکت کننده TWI - برای ارائه تمرین TWI و پرونده بهبود به ما

7. However, the problems on participator of Chinese state-owned enterprise bond market remains a serious obstacle to the development of enterprise bond market.
[ترجمه ترگمان]با این حال، مشکلات مربوط به توسعه بازار اوراق قرضه دولتی چین مانعی جدی برای توسعه بازار اوراق قرضه شرکت است
[ترجمه گوگل]با این حال، مشکالت شرکت کنندگان در بازار اوراق قرضه شرکت دولتی چینی مانع جدی برای توسعه بازار اوراق قرضه شرکتی می شود

8. Be aimed at this network interlocution, official of the White House reminds participator to respect other viewpoint, avoid to use contemptuous sex language.
[ترجمه ترگمان]با هدف این شبکه interlocution، مقام کاخ سفید به participator یادآوری می کند که به دیدگاه های دیگر احترام بگذارند و از استفاده از زبان سکس تحقیرآمیز خودداری کنند
[ترجمه گوگل]در این ارتباط با شبکه هدف، رسمی کاخ سفید به شرکت کنندگان احترام می گذارند تا از دیدگاه دیگر احترام بگذارند، از استفاده از زبان جنس تحقیری اجتناب کنند

9. Network curriculum consists of four principal subsystems: resource, tool, activity and participator.
[ترجمه ترگمان]برنامه درسی شبکه از چهار زیر سیستم اصلی تشکیل شده است: منبع، ابزار، فعالیت و participator
[ترجمه گوگل]برنامه درسی شبکه شامل چهار منبع، ابزار، فعالیت و مشارکت کننده زیر سیستم های اصلی می باشد

10. A payment system bank number is a code for identifying a participator which handles business through the payment system, and is composed of 12 fixed-length digits.
[ترجمه ترگمان]شماره یک سیستم پرداخت یک کد برای شناسایی a است که کسب وکار را از طریق سیستم پرداخت انجام می دهد و از ۱۲ رقم ثابت تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]شماره حساب بانکی سیستم یک کد برای شناسایی مشارکت کننده ای است که از طریق سیستم پرداخت کسب و کار را مدیریت می کند و از 12 رقم ثابت تشکیل شده است

11. In the process of sport industry, the role of the government could only be a law-maker or a supervisor. The real participator must be the sport association.
[ترجمه ترگمان]در فرآیند صنعت ورزش، نقش دولت تنها می تواند یک تصمیم گیرنده یا ناظر باشد The واقعی باید ارتباط ورزشی باشد
[ترجمه گوگل]در روند صنعت ورزش، نقش دولت تنها می تواند یک قانونگذار یا یک ناظر باشد شرکت کننده واقعی باید انجمن ورزشی باشد

12. I see. For the sake of us all, we should be an active participator in the prevention of it.
[ترجمه ترگمان]می فهمم برای همه ما، ما باید یک participator فعال در جلوگیری از آن باشیم
[ترجمه گوگل]می بینم به خاطر همه ما، ما باید یک شرکت کننده فعال در پیشگیری از آن باشیم

13. For the sake of us all, we should be an active participator in the prevention of it.
[ترجمه ترگمان]برای همه ما، ما باید یک participator فعال در جلوگیری از آن باشیم
[ترجمه گوگل]به خاطر همه ما، ما باید یک شرکت کننده فعال در پیشگیری از آن باشیم

پیشنهاد کاربران

شرکت کننده،
شخص فعال،
کسی ک مشارکت داره در هر کاری!


کلمات دیگر: