به طور قابل قبول، به طور نسبتا متوسط، پذیرفتنی، بطور میانه، چنانکه بتوان پذیرفت
passably
به طور قابل قبول، به طور نسبتا متوسط، پذیرفتنی، بطور میانه، چنانکه بتوان پذیرفت
انگلیسی به فارسی
به طور قابل قبول، به طور نسبتا متوسط، پذیرفتنی
تا اندازهای
انگلیسی به انگلیسی
قید ( adverb )
• : تعریف: moderately; reasonably.
• مشابه: fairly, pretty
• مشابه: fairly, pretty
- a passably good meal
[ترجمه ترگمان] غذای نسب تا خوبی بود
[ترجمه گوگل] یک وعده غذای خوب
[ترجمه گوگل] یک وعده غذای خوب
• in a reasonable manner, satisfactorily, acceptably
جملات نمونه
1. There were one or two passably funny jokes but it was mostly dull.
[ترجمه ترگمان]یکی دو شوخی بامزه داشت، اما بیش از حد ملال آور بود
[ترجمه گوگل]یک یا دو جوک قابل قبول خنده دار وجود داشت اما عمدتا خسته کننده بود
[ترجمه گوگل]یک یا دو جوک قابل قبول خنده دار وجود داشت اما عمدتا خسته کننده بود
2. He speaks passably good French.
[ترجمه ترگمان]نسب تا فرانسوی خوب بلد است
[ترجمه گوگل]او به زبان فرانسوی خوب صحبت می کند
[ترجمه گوگل]او به زبان فرانسوی خوب صحبت می کند
3. Hitting the ball low and passably straight off the tee is vital, then comes the difficult bit!
[ترجمه ترگمان]ضربه به توپ پایین و صاف و صاف و صاف است و سپس ضربه سختی وارد می شود
[ترجمه گوگل]ضرب و شتم توپ پایین و قابل قبول مستقیم از دور است حیاتی است، و سپس کمی دشوار می آید!
[ترجمه گوگل]ضرب و شتم توپ پایین و قابل قبول مستقیم از دور است حیاتی است، و سپس کمی دشوار می آید!
4. Which means my lure was behaving passably bug-like.
[ترجمه ترگمان]که به این معنی بود که lure من مثل یه حشره خوب رفتار می کرد
[ترجمه گوگل]به این معنا که من عاشقانه رفتار می کنم
[ترجمه گوگل]به این معنا که من عاشقانه رفتار می کنم
5. He learned to speak French passably, declared them a nation and gave the province a special seat at international gatherings.
[ترجمه ترگمان]او یاد گرفت که با زبان فرانسه حرف بزند، آن ها را ملتی اعلام کرد و در مجامع بین المللی کرسی خاصی به این استان داد
[ترجمه گوگل]او آموخته بود که به راحتی زبان فرانسه سخن می گفت، آنها را یک ملت اعلام کرد و برای برگزاری جلسات بین المللی استان را ویژه ای قرار داد
[ترجمه گوگل]او آموخته بود که به راحتی زبان فرانسه سخن می گفت، آنها را یک ملت اعلام کرد و برای برگزاری جلسات بین المللی استان را ویژه ای قرار داد
6. Though he spoke French and German passably, he had never altogether lost the New England accent he had brought to Paris from Boston twenty years ago .
[ترجمه ترگمان]با آنکه فرانسه و آلمانی را نسب تا نشان می داد هرگز لهجه انگلیسی را که بیست سال پیش از بوستون به پاریس آورده بود از دست نداده بود
[ترجمه گوگل]اگر چه او به طور قابل ملاحظه ای فرانسوی و آلمانی صحبت می کرد، او هرگز نتوانست لهجه جدید انگلیس را که از بیستون سال پیش به پاریس آورده بود، از دست داد
[ترجمه گوگل]اگر چه او به طور قابل ملاحظه ای فرانسوی و آلمانی صحبت می کرد، او هرگز نتوانست لهجه جدید انگلیس را که از بیستون سال پیش به پاریس آورده بود، از دست داد
7. Be passably good in at least one sport—whether it's jogging, skiing, golf, ice skating, swimming, baseball, basketball, tennis, you name it.
[ترجمه ترگمان]در حداقل یک ورزش خوب عمل کنید - چه دویدن، اسکی، گلف، اسکیت روی یخ، شنا کردن، بیسبال، بسکتبال، و تنیس
[ترجمه گوگل]در حداقل یک ورزش خوب باشید - بجز دوچرخه سواری، اسکی، گلف، اسکی روی یخ، شنا، بیس بال، بسکتبال، تنیس، نام آن را دارید
[ترجمه گوگل]در حداقل یک ورزش خوب باشید - بجز دوچرخه سواری، اسکی، گلف، اسکی روی یخ، شنا، بیس بال، بسکتبال، تنیس، نام آن را دارید
8. This inefficient method may have worked passably well for the first 25 years of the digital age, but it's becoming untenable as the pile of data mounts.
[ترجمه ترگمان]این روش ناکارآمد ممکن است به خوبی برای ۲۵ سال اول عصر دیجیتال کار کرده باشد، اما به اندازه انبوهی از داده ها غیرقابل دفاع است
[ترجمه گوگل]این روش ناکارآمد ممکن است برای 25 سال اول عصر دیجیتال به خوبی پیش رفته باشد، اما به دلیل شمارش داده ها، غیر قابل قبول است
[ترجمه گوگل]این روش ناکارآمد ممکن است برای 25 سال اول عصر دیجیتال به خوبی پیش رفته باشد، اما به دلیل شمارش داده ها، غیر قابل قبول است
9. The Energy Cognition of the participants were acceptable passably .
[ترجمه ترگمان]ارزیابی انرژی شرکت کنندگان در سطح قابل پذیرش بود
[ترجمه گوگل]شناخت انرژی از شرکت کنندگان قابل قبول بود
[ترجمه گوگل]شناخت انرژی از شرکت کنندگان قابل قبول بود
10. My uncle Kevan would make a passably good regent if someone pressed the duty on him, but he will never reach for it. The gods shaped him to be a follower, not a leader.
[ترجمه ترگمان]عموی من، اگر کسی وظیفه خود را به او تحمیل کند، نماینده خوبی خواهد بود، اما او هرگز به آن دست نخواهد زد خدایان اون رو شبیه یه follower نه یه رهبر
[ترجمه گوگل]عمو خان من، اگر فردی وظیفه ای را بر او تحمیل کند، یک رییس قابل قبول خوب می کند، اما او هرگز برای آن دست نخواهد یافت خدایان او را به عنوان دنبال کننده، نه یک رهبر شکل دادند
[ترجمه گوگل]عمو خان من، اگر فردی وظیفه ای را بر او تحمیل کند، یک رییس قابل قبول خوب می کند، اما او هرگز برای آن دست نخواهد یافت خدایان او را به عنوان دنبال کننده، نه یک رهبر شکل دادند
11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
12. The tavern had been dark and passably cool, with the front door open and big fans on the ceiling and one on a stand by the door whirring at about a hundred and five decibels.
[ترجمه ترگمان]میخانه تاریک و نسب تا سرد بود، با در جلو و بادبزن بزرگ روی سقف و یکی در کنار در که در حال غژغژ صد و پنج decibels بود
[ترجمه گوگل]این مغازه تاریک و راحت بود، با درب باز و طرفداران بزرگ در سقف و یکی در ایستاده توسط درب در حدود صد و پنج دسیبل سرگردان بود
[ترجمه گوگل]این مغازه تاریک و راحت بود، با درب باز و طرفداران بزرگ در سقف و یکی در ایستاده توسط درب در حدود صد و پنج دسیبل سرگردان بود
13. A passably large air-hole, probably the man-hole in the Rue d'Anjou, furnished a light that was almost vivid.
[ترجمه ترگمان]حفره نسب تا نسبتا بزرگی بود که احتمالا در کوچه d نوری دیده می شد نوری که تقریبا روشن بود
[ترجمه گوگل]سوراخ سوراخ سوراخ قابل ملاحظه ای، احتمالا سوراخ سوراخ در رودخانه دوجوره، یک نور را که تقریبا زنده بود فراهم می کرد
[ترجمه گوگل]سوراخ سوراخ سوراخ قابل ملاحظه ای، احتمالا سوراخ سوراخ در رودخانه دوجوره، یک نور را که تقریبا زنده بود فراهم می کرد
14. Nearly all of them speak passably.
[ترجمه ترگمان]تقریبا همه آن ها نسب تا صریح صحبت می کنند
[ترجمه گوگل]تقریبا همه آنها سخاوتمندانه صحبت می کنند
[ترجمه گوگل]تقریبا همه آنها سخاوتمندانه صحبت می کنند
15. She has always been quick to pick things up, doing passably well in school without really trying.
[ترجمه ترگمان]او همیشه سعی می کرد کارها را مرتب کند و بدون اینکه واقعا سعی کند به خوبی در مدرسه انجام بدهد
[ترجمه گوگل]او همیشه سریع به انتخاب چیزها، انجام خوبی در مدرسه بدون واقعا تلاش است
[ترجمه گوگل]او همیشه سریع به انتخاب چیزها، انجام خوبی در مدرسه بدون واقعا تلاش است
کلمات دیگر: