یک بار دیگر، دوباره، بار دیگر
once more
یک بار دیگر، دوباره، بار دیگر
انگلیسی به فارسی
یکبار دیگر
انگلیسی به انگلیسی
• again, a second time, an additional time, one more time
جملات نمونه
1. Yesterday once more,memory,raining,snowing smiling are touching my heart.
[ترجمه ترگمان]دیروز یک بار دیگر، حافظه، باران، برف می بارید، به قلب من دست می زد
[ترجمه گوگل]دیروز بار دیگر، حافظه، باران، لبخند برف، دلم را لمس می کنند
[ترجمه گوگل]دیروز بار دیگر، حافظه، باران، لبخند برف، دلم را لمس می کنند
2. I'd like to visit the colleges once more before we leave.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه از اینجا برویم، دوست دارم یک بار دیگر دانشگاه ها را ببینم
[ترجمه گوگل]من می خواهم یک بار دیگر از کالج ها دیدن کنم قبل از اینکه ما برویم
[ترجمه گوگل]من می خواهم یک بار دیگر از کالج ها دیدن کنم قبل از اینکه ما برویم
3. He gazed once more around the room, wherein were assembled his entire family.
[ترجمه ترگمان]بار دیگر به اطراف اتاق نگاه کرد که تمام اعضای خانواده اش را در آن جمع کرده بود
[ترجمه گوگل]او یک بار دیگر اطراف اتاق را نگاه کرد، جایی که تمام خانواده اش را جمع کرد
[ترجمه گوگل]او یک بار دیگر اطراف اتاق را نگاه کرد، جایی که تمام خانواده اش را جمع کرد
4. The mare neighed once more, turned and disappeared amongst the trees.
[ترجمه ترگمان]مادیان یک بار دیگر شیهه کشید و در میان درختان ناپدید شد
[ترجمه گوگل]گوزن یک بار دیگر فریاد زد، در میان درختان چرخید و ناپدید شد
[ترجمه گوگل]گوزن یک بار دیگر فریاد زد، در میان درختان چرخید و ناپدید شد
5. You do that once more and you'll get a clip round the ear, my lad.
[ترجمه ترگمان]تو یک بار دیگر این کار را بکن و یک خشاب دور گوشم گیر خواهی آورد، پسرم
[ترجمه گوگل]شما این کار را یکبار دیگر انجام می دهید و یک کلیپ دور گوش دارید، پسر من
[ترجمه گوگل]شما این کار را یکبار دیگر انجام می دهید و یک کلیپ دور گوش دارید، پسر من
6. Famine hit that benighted country once more.
[ترجمه ترگمان]قحطی دوباره آن کشور benighted را هدف قرار داد
[ترجمه گوگل]گرسنگی یک بار دیگر این کشور را به خطر انداخت
[ترجمه گوگل]گرسنگی یک بار دیگر این کشور را به خطر انداخت
7. Peace descended once more on the little town.
[ترجمه ترگمان]آرامش بار دیگر در شهر کوچک فرو نشست
[ترجمه گوگل]صلح یک بار دیگر در شهر کوچک فرود آمد
[ترجمه گوگل]صلح یک بار دیگر در شهر کوچک فرود آمد
8. Could we go through Act 2 once more?
[ترجمه ترگمان]میشه یه بار دیگه بازی رو ادامه بدیم؟
[ترجمه گوگل]آیا ما می توانیم از طریق قانون 2 یک بار دیگر برویم؟
[ترجمه گوگل]آیا ما می توانیم از طریق قانون 2 یک بار دیگر برویم؟
9. Let me hear it just once more.
[ترجمه ترگمان]بذار یه بار دیگه بشنوم
[ترجمه گوگل]بگذار تنها یک بار آن را بشنوم
[ترجمه گوگل]بگذار تنها یک بار آن را بشنوم
10. 'Get under cover!' shouted Billy, and we darted once more for the tables.
[ترجمه ترگمان]! پناه بگیرین بیلی فریاد زد و ما دوباره به سوی میز پرتاب شدیم
[ترجمه گوگل]'تحت پوشش!' بیلی را فریاد زد و یک بار دیگر برای جداول گریه کردیم
[ترجمه گوگل]'تحت پوشش!' بیلی را فریاد زد و یک بار دیگر برای جداول گریه کردیم
11. We set off once more, over a rough mountain track.
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر راه افتادیم و روی جاده ناهموار کوه حرکت کردیم
[ترجمه گوگل]ما یک بار دیگر، بیش از یک مسیر کوه خشن می گذاریم
[ترجمه گوگل]ما یک بار دیگر، بیش از یک مسیر کوه خشن می گذاریم
12. His sudden change of heart left Brenda unsure once more.
[ترجمه ترگمان]ناگهان تغییر ناگهانی قلب برندا unsure را از دست داد
[ترجمه گوگل]تغییر ناگهانی او از قلب Brenda یکبار دیگر مطمئن نیست
[ترجمه گوگل]تغییر ناگهانی او از قلب Brenda یکبار دیگر مطمئن نیست
13. If you're late once more you're getting the boot.
[ترجمه ترگمان]اگر یک بار دیگر دیر کردی، چکمه را می گیری
[ترجمه گوگل]اگر شما یک بار دیگر دیر می کنید، بوت می کنید
[ترجمه گوگل]اگر شما یک بار دیگر دیر می کنید، بوت می کنید
14. She braced herself up and tried once more.
[ترجمه ترگمان]خودش را جمع و جور کرد و یک بار دیگر سعی کرد
[ترجمه گوگل]او خود را بالا گرفت و بار دیگر تلاش کرد
[ترجمه گوگل]او خود را بالا گرفت و بار دیگر تلاش کرد
پیشنهاد کاربران
یک مرتبه ی دیگه. . .
دوباره
کلمات دیگر: