وابسته به ضعف یا خستگی پی ها - دچار خستگی یاضعف اعصاب
neurasthenic
وابسته به ضعف یا خستگی پی ها - دچار خستگی یاضعف اعصاب
انگلیسی به فارسی
نوراستنیک
انگلیسی به انگلیسی
• of weakness or exhaustion of the nervous system; pertaining to constant mental and physical weariness (pathology)
جملات نمونه
1. Neurasthenic undertake physical training is treated, take exercise with gymnastical sex commonly project and loosen a gender to exercise a project had better.
[ترجمه ترگمان]پس از انجام آموزش فیزیکی، ورزش کردن با یک پروژه مشترک جنسی و شل کردن یک جنس برای ورزش کردن یک پروژه بهتر است
[ترجمه گوگل]Neurasthenic انجام تمرینات فیزیکی درمان می شود، ورزش را با جنس ژیمناستیک انجام می دهد و معمولا یک جنس را برای انجام یک پروژه بهتر می کند
[ترجمه گوگل]Neurasthenic انجام تمرینات فیزیکی درمان می شود، ورزش را با جنس ژیمناستیک انجام می دهد و معمولا یک جنس را برای انجام یک پروژه بهتر می کند
2. Neurasthenia, neurasthenic syndrome, peripheral neuropathy, etc. amyotrophy, myasthenia, progressive muscular dystrophy.
[ترجمه ترگمان]سندرم neurasthenia، بیماری اعصاب، اعصاب خارج از اعصاب، ضعف عضلانی، dystrophy عضلانی
[ترجمه گوگل]نوراستنیا، سندرم نوراستنیک، نوروپاتی محیطی، و غیره آمیوتروفی، میاستنی، دیستروفی عضلانی پیشرفته
[ترجمه گوگل]نوراستنیا، سندرم نوراستنیک، نوروپاتی محیطی، و غیره آمیوتروفی، میاستنی، دیستروفی عضلانی پیشرفته
3. What cause by disease is neurasthenic, sleep bad to become aware how to treat?
[ترجمه ترگمان]چه دلیل بیماری اعصاب ناتوان است، خوابیدن بد برای آگاه شدن از این که چگونه باید درمان شود؟
[ترجمه گوگل]علت ناشی از بیماری، نوراستنیک است، بد خوابیدن آگاه است چگونه درمان شود؟
[ترجمه گوگل]علت ناشی از بیماری، نوراستنیک است، بد خوابیدن آگاه است چگونه درمان شود؟
4. See at neurasthenic, also see at spending recognizant obstacle gently when.
[ترجمه ترگمان]به اعصاب ناتوان خود نگاه کنید همچنین ملاحظه کنید که چه موقع مانع از این کار خواهید شد
[ترجمه گوگل]در neurasthenic را مشاهده کنید، همچنین در هنگام صرف هزینه ای که مانع به رسمیت شناخته می شود را مشاهده کنید
[ترجمه گوگل]در neurasthenic را مشاهده کنید، همچنین در هنگام صرف هزینه ای که مانع به رسمیت شناخته می شود را مشاهده کنید
5. Treat neurasthenic medicaments, naturopathy to have a lot of, clinical among them just a little can be chosen to plant according to the illness in using.
[ترجمه ترگمان]با neurasthenic اعصاب بیمار، naturopathy برای داشتن تعداد زیادی از آن ها، بالینی است، اما با توجه به بیماری که در آن از آن استفاده می شود، تنها یک کمی از آن ها می تواند برای گیاه انتخاب شود
[ترجمه گوگل]درمان با داروهای نوراستنیک، naturopathy به مقدار زیادی، بالینی در میان آنها فقط کمی می تواند انتخاب شود که به دلیل بیماری در استفاده می شود
[ترجمه گوگل]درمان با داروهای نوراستنیک، naturopathy به مقدار زیادی، بالینی در میان آنها فقط کمی می تواند انتخاب شود که به دلیل بیماری در استفاده می شود
6. What medicine is right neurasthenic is the palpitation effect that cause better?
[ترجمه ترگمان]کدام پزشکی دارای ضعف اعصاب است که موجب بهتر شدن اثر آن می شود؟
[ترجمه گوگل]داروهایی که نورالاستیک هستند درست است که عطسه کننده است که باعث می شود بهتر شود؟
[ترجمه گوگل]داروهایی که نورالاستیک هستند درست است که عطسه کننده است که باعث می شود بهتر شود؟
7. Get used to disease: Anaemic, hidebound, neurasthenic, Diabetic, empty of ill rear body person.
[ترجمه ترگمان]عادت می کنی به بیماری عادت کنی: anaemic، خودرای، سست، دیابتی، خالی از بدن بیمار
[ترجمه گوگل]به بیماری مبتلا می شوید: Anemic، hidebound، neurasthenic، دیابتی، خالی از بیمار بدنه بدن
[ترجمه گوگل]به بیماری مبتلا می شوید: Anemic، hidebound، neurasthenic، دیابتی، خالی از بیمار بدنه بدن
8. This kind of patient often has neurasthenic all symptom, if insomnious companion has the head, unwell, attention cannot be centered, memory difference, easy exhaustion, jelly.
[ترجمه ترگمان]این نوع بیماران غالبا مبتلا به ضعف اعصاب هستند، و اگر هم صحبت insomnious سر، بیمار باشد، توجه را نمیتوان متمرکز ساخت، تفاوت حافظه، فرسودگی آسان، ژله
[ترجمه گوگل]این نوع از بیمار اغلب علائم نوراستنیک دارد، اگر همدم بیخوابی سر، نادانی، توجه به مرکز، اختلاف حافظه، خستگی آسان، ژله باشد
[ترجمه گوگل]این نوع از بیمار اغلب علائم نوراستنیک دارد، اگر همدم بیخوابی سر، نادانی، توجه به مرکز، اختلاف حافظه، خستگی آسان، ژله باشد
9. But the person that the patient has neurasthenic, blue disease is unfavorable contact blue, can accentuate otherwise illness.
[ترجمه ترگمان]اما فردی که بیمار دارای ضعف اعصاب است، بیماری آبی با رنگ آبی همخوانی ندارد و ممکن است بیماری را برجسته کرده و آن را برجسته کند
[ترجمه گوگل]اما فردی که بیمار دارای نوراستنیک است، بیماری آبی تماس نامطلوبی با آبی دارد، در غیر این صورت ممکن است بیماری را تشدید کند
[ترجمه گوگل]اما فردی که بیمار دارای نوراستنیک است، بیماری آبی تماس نامطلوبی با آبی دارد، در غیر این صورت ممکن است بیماری را تشدید کند
10. Neurasthenic cure should be given priority to with psychotherapy, at the same time complementary with medicaments, naturopathy .
[ترجمه ترگمان]درمان neurasthenic باید در اولویت با روان درمانی قرار گیرد، همزمان با medicaments، naturopathy
[ترجمه گوگل]درمان Neurasthenic باید اولویت با روان درمانی، در عین حال مکمل با دارو، naturopathy
[ترجمه گوگل]درمان Neurasthenic باید اولویت با روان درمانی، در عین حال مکمل با دارو، naturopathy
11. Excuse me neurasthenic patient has what symptom, a few methods of cure, ?
[ترجمه ترگمان]ببخشید که بیمار neurasthenic علائم بیماری و چند روش درمانی رو داره؟
[ترجمه گوگل]ببخشید که بیمار نورواستنیک چه علائمی دارد، چند روش درمان؟
[ترجمه گوگل]ببخشید که بیمار نورواستنیک چه علائمی دارد، چند روش درمان؟
12. The incidence rate of neurasthenic syndrome was 6 13%. It had rising trend with accumulative exposure dose.
[ترجمه ترگمان]میزان شیوع این سندروم ۶ % بود این روند با دوز accumulative شده رو به افزایش بود
[ترجمه گوگل]میزان بروز سندرم نوراستنیک 6/13٪ بود این روند رو به رشد با دوز تابش تجمعی رو به افزایش است
[ترجمه گوگل]میزان بروز سندرم نوراستنیک 6/13٪ بود این روند رو به رشد با دوز تابش تجمعی رو به افزایش است
13. Nuts have a large amount of magnesium. In clinic, walnuts are used for curing the neurasthenic, insomnia, forgettery, dreaminess and other symptom.
[ترجمه ترگمان]آجیل مقدار زیادی منیزیم دارد در کلینیک، گردو برای درمان افسردگی، بیخوابی، forgettery، dreaminess و علائم دیگر به کار می رود
[ترجمه گوگل]آجیل دارای مقدار زیادی منیزیم هستند در کلینیک، گردو برای درمان نرواستنیک، بی خوابی، فراموشی، خواب آلودگی و سایر علائم استفاده می شود
[ترجمه گوگل]آجیل دارای مقدار زیادی منیزیم هستند در کلینیک، گردو برای درمان نرواستنیک، بی خوابی، فراموشی، خواب آلودگی و سایر علائم استفاده می شود
14. With this method I cure some people who were suffering by neurasthenic, insomnia and tummy bug.
[ترجمه ترگمان]با این روش بعضی از افراد مبتلا به ضعف اعصاب، بیخوابی و حشرات معده را درمان می کنم
[ترجمه گوگل]با استفاده از این روش من برخی از افرادی را که مبتلا به ناراستنیک، بی خوابی و ادم خونی می شوند، درمان می کنند
[ترجمه گوگل]با استفاده از این روش من برخی از افرادی را که مبتلا به ناراستنیک، بی خوابی و ادم خونی می شوند، درمان می کنند
کلمات دیگر: