کلمه جو
صفحه اصلی

telephone pole

انگلیسی به فارسی

قطب تلفن


انگلیسی به انگلیسی

• wooden or metal pole that supports telephone and utility cables

جملات نمونه

1. The black crow perched on the telephone pole.
[ترجمه ترگمان]کلاغ سیاه روی میله تلفن نشسته بود
[ترجمه گوگل]کلاغ سیاه بر روی قطب تلفن نشسته است

2. They erected a telephone pole.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک میله تلفن ساختند
[ترجمه گوگل]آنها قطب تلفن را نصب کردند

3. He showed me how to draw a telephone pole.
[ترجمه ترگمان]اون بهم نشون داد که چطوری یه میله تلفن بکشم
[ترجمه گوگل]او به من نشان داد چطور یک قطب تلفن را بسازد

4. A mockingbird trilled from atop a telephone pole.
[ترجمه ترگمان]یک مرغ آمریکایی از بالای یک میله تلفن استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]یک فریاد زدن از پشت یک قطعه تلفن

5. I hit a telephone pole while backing out.
[ترجمه ترگمان]در حالی که عقب می روم به یک میله تلفن ضربه می زنم
[ترجمه گوگل]در حالی که پشت سر گذاشتم، یک قطعه تلفنم زدم

6. I ran into the telephone pole.
[ترجمه ترگمان]به طرف قطب تلفن دویدم
[ترجمه گوگل]من به قطب تلفن زدم

7. The car hit against the telephone pole.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل به تیرک تلفن برخورد کرد
[ترجمه گوگل]ماشین در برابر قطب تلفن ضربه زد

8. Near our house is a telephone pole, a falcon sat almost every day.
[ترجمه ترگمان]نزدیک خانه ما یک میله تلفن است، یک شاهین تقریبا هر روز می نشیند
[ترجمه گوگل]نزدیک خانه ما یک قطب تلفن است، تقریبا هر روز ساحره

9. A single antelope stood in the line of shadow of a telephone pole.
[ترجمه ترگمان]یک antelope در ردیف سایه یک میله تلفن ایستاده بود
[ترجمه گوگل]یک انجیل تک در خط سایه قطب تلفن ایستاده بود

10. Against the law to tie a giraffe to a telephone pole or street lamp.
[ترجمه ترگمان]در برابر قانون برای بستن یک زرافه به میله تلفن یا چراغ خیابان
[ترجمه گوگل]علیه قانون زرافه را به یک قطب تلفن یا چراغ خیابانی وصل کنید

11. On the way there their car slammed into a telephone pole - killing them both instantly.
[ترجمه ترگمان]در راه، اتومبیل آن ها به سرعت به یک میله تلفن کوبیده شد و هر دو را درجا کشت
[ترجمه گوگل]در راه ماشین آنها به یک قطب تلفن زده شد و آنها را فورا کشته بود

12. The car slid off the road smack dab into a telephone pole.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل از جاده پایین آمد و به طرف یک میله تلفن اصابت کرد
[ترجمه گوگل]ماشین از جاده عبور کرد و به قطب تلفن وصل کرد

13. The boy on the bicycle went bang into a telephone pole.
[ترجمه ترگمان]پسر روی دوچرخه با صدای بلندی به یک میله تلفن وصل شد
[ترجمه گوگل]پسر دوچرخه سواری به قطب تلفن رفت

14. Being very excited, he put the car in reverse and backed into a telephone pole.
[ترجمه ترگمان]او بسیار هیجان زده بود، ماشین را وارونه قرار داد و به سمت یک تیر تلفن رفت
[ترجمه گوگل]او بسیار هیجان زده بود، ماشین را در عقب قرار داده و به قطب تلفن متصل شد

پیشنهاد کاربران

باجه تلفن

دکل تلفن ( تیرچه های چوبی یا آهنی که کابل های تلفن را نگه میدارد )

تیر تلفن

همون تیر چراغ برق چوبی یا بتنی خودمون


کلمات دیگر: