(عامیانه) در تحرک، فعال، پرکنش
on the move
(عامیانه) در تحرک، فعال، پرکنش
انگلیسی به انگلیسی
• active, moving around; moving along, traveling
جملات نمونه
1. Student power is on the move again.
[ترجمه ترگمان]قدرت دانش آموزان دوباره در حال حرکت است
[ترجمه گوگل]قدرت دانشجویی دوباره حرکت می کند
[ترجمه گوگل]قدرت دانشجویی دوباره حرکت می کند
2. Roy is constantly on the move.
[ترجمه ترگمان]روی روی آن دایما در حال حرکت است
[ترجمه گوگل]روی دائما در حال حرکت است
[ترجمه گوگل]روی دائما در حال حرکت است
3. It is said that civilization is always on the move.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که تمدن همیشه در حال حرکت است
[ترجمه گوگل]گفته شده است که تمدن همیشه در حال حرکت است
[ترجمه گوگل]گفته شده است که تمدن همیشه در حال حرکت است
4. The firm is on the move to larger offices.
[ترجمه ترگمان]شرکت در حال حرکت به دفاتر بزرگ تر است
[ترجمه گوگل]این شرکت در حال حرکت به دفاتر بزرگتر است
[ترجمه گوگل]این شرکت در حال حرکت به دفاتر بزرگتر است
5. The army is on the move.
[ترجمه ترگمان]ارتش در حال حرکت است
[ترجمه گوگل]ارتش در حال حرکت است
[ترجمه گوگل]ارتش در حال حرکت است
6. He wanted to be on the move.
[ترجمه ترگمان]می خواست در حال حرکت باشد
[ترجمه گوگل]او می خواست در حرکت باشد
[ترجمه گوگل]او می خواست در حرکت باشد
7. Don't jump off a train when it's on the move.
[ترجمه ترگمان]وقتی حرکت می کنه از قطار پیاده نشو
[ترجمه گوگل]وقتی که در حال حرکت است، قطار را پرت نکنید
[ترجمه گوگل]وقتی که در حال حرکت است، قطار را پرت نکنید
8. The rebel army is on the move.
[ترجمه ترگمان]ارتش شورشی در حال حرکت است
[ترجمه گوگل]ارتش شورشی در حال حرکت است
[ترجمه گوگل]ارتش شورشی در حال حرکت است
9. My parents were always on the move and so my childhood was spent being dragged from pillar to post.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرم همیشه در حرکت بودند و دوران کودکی من صرف این بود که از ستونی به پست پایین کشیده شوم
[ترجمه گوگل]پدر و مادرم همیشه در حال حرکت بودند و بنابراین دوران کودکی من از ستون برای پست ارسال شد
[ترجمه گوگل]پدر و مادرم همیشه در حال حرکت بودند و بنابراین دوران کودکی من از ستون برای پست ارسال شد
10. I've been on the move all day and I'm really tired.
[ترجمه ترگمان]من تمام روز رو در حال حرکت بودم و واقعا خسته ام
[ترجمه گوگل]من تمام روز حرکت کرده ام و واقعا خسته ام
[ترجمه گوگل]من تمام روز حرکت کرده ام و واقعا خسته ام
11. Many of the canal children were constantly on the move, and lost out on regular schooling.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این کانال ها به طور مداوم در حال حرکت بودند و در مدرسه منظم از دست رفتند
[ترجمه گوگل]بسیاری از کودکان کانال دائما در حال حرکت بودند و در مدرسه منظم از دست رفته بودند
[ترجمه گوگل]بسیاری از کودکان کانال دائما در حال حرکت بودند و در مدرسه منظم از دست رفته بودند
12. The car was already on the move.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل در حال حرکت بود
[ترجمه گوگل]این ماشین در حال حرکت بود
[ترجمه گوگل]این ماشین در حال حرکت بود
13. I need a mobile phone as I'm always on the move.
[ترجمه negnike] چون همیشه در حرکت هستم ( ساکن یک جا نیستم ) به یک تلفن همراه نیاز دارم
[ترجمه ترگمان]من به یک تلفن همراه احتیاج دارم که همیشه در حال حرکت است[ترجمه گوگل]من همیشه در حال حرکت به یک تلفن همراه نیاز دارم
14. Museums are on the move, adding exhibits that entertain and educate.
[ترجمه ترگمان]موزه ها در حال حرکت هستند و اضافه می کنند که سرگرم کردن و تحصیل هستند
[ترجمه گوگل]موزه ها در حال حرکت هستند، افزودن نمایشگاه هایی که سرگرم و آموزش می یابند
[ترجمه گوگل]موزه ها در حال حرکت هستند، افزودن نمایشگاه هایی که سرگرم و آموزش می یابند
15. We're going to be on the move all next week, but we'll call you when we get to Edinburgh.
[ترجمه ترگمان]هفته دیگه قراره حرکت کنیم، اما وقتی به ادینبورگ رسیدیم بهت زنگ می زنیم
[ترجمه گوگل]ما در هفته آینده می خواهیم حرکت کنیم، اما زمانی که ما به ادینبورگ می رویم، با شما تماس می گیریم
[ترجمه گوگل]ما در هفته آینده می خواهیم حرکت کنیم، اما زمانی که ما به ادینبورگ می رویم، با شما تماس می گیریم
پیشنهاد کاربران
در حرکت بودن ، در حال سفر کردن بودن
To be traveling from one place to another
The rebel army is on the move
To be traveling from one place to another
The rebel army is on the move
در حال حرکت
کلمات دیگر: