کلمه جو
صفحه اصلی

seneschal


(در کاخ اشراف قرون وسطی) سرمباشر، سرپیشخدمت

انگلیسی به فارسی

(در کاخ اشراف قرون وسطی) سرمباشر، سرپیشخدمت


Seneschal


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a steward in the household of a medieval prince or noble.

• manager of the domestic and administrative affairs of a medieval estate, steward

جملات نمونه

1. In Ponthieu the seneschal's functions did not differ substantially from those or the seneschal of Gascony.
[ترجمه ترگمان]در Ponthieu، توابع seneschal به نحو قابل ملاحظه ای از those و the of تفاوت چندانی نداشتند
[ترجمه گوگل]در Ponti�u توابع seneschal شد متفاوت از آن یا seneschal Gascony

2. The seneschal stopped, looking at the work being done with a critical eye.
[ترجمه ترگمان]The ایستاد و به کار با چشم انتقادی نگاه کرد
[ترجمه گوگل]Seneschal متوقف شد، نگاه کردن به کار انجام شده با یک چشم انداز بحرانی

3. No, Seneschal, you are the danger.
[ترجمه ترگمان] نه، \"Seneschal\"، تو خطر هستی
[ترجمه گوگل]نه، Seneschal، شما خطر هستید

4. They'd stayed silent during his confrontation with the seneschal, but each member had listened with an intensity that signaled comprehension.
[ترجمه ترگمان]آن ها در طول رویارویی او با the ساکت ماندند، اما هر یک از اعضا به شدت به درک مطلب گوش می دادند
[ترجمه گوگل]آنها در جریان مقابله با سنسچال ساکت بودند، اما هر یک از اعضای آن به شدت گوش می دادند که درک شده بود

5. I have prayed for you, Seneschal.
[ترجمه ترگمان]من برای شما دعا کردم، Seneschal
[ترجمه گوگل]من برای شما دعا کردم، Seneschal

6. The seneschal waited until the doors had closed, then laid a trembling hand on the coffin.
[ترجمه ترگمان]The منتظر ماند تا درها بسته شود، سپس دست لرزانش را روی تابوت گذاشت
[ترجمه گوگل]Seneschal منتظر تا زمانی که درهای بسته شده بود، و سپس دست لرزان بر روی تابوت گذاشته شد

7. The seneschal didn't disagree with that conclusion, but there was another point. "There was no need to desecrate a good man. "
[ترجمه ترگمان]The با این نتیجه گیری موافق نبودند، اما یک نکته دیگر وجود داشت: \" بی احترامی به یک مرد خوب وجود ندارد \"
[ترجمه گوگل]Seneschal با این نتیجه مخالفت نکرد، اما نقطه دیگری وجود داشت 'نیازی به تخریب یک مرد خوب نبود '

8. The seneschal noted that none of the others stirred the solemnity of the challenge and, for an instant, the sanctity that had for so long loomed within the chapel seemed tainted.
[ترجمه ترگمان]The متوجه شد که هیچ یک از دیگران ابهت آن مبارزه را به هم نزده و برای یک لحظه تقدس را که در درون نمازخانه دیده بود به هم زده بود
[ترجمه گوگل]Seneschal اشاره کرد که هیچ یک از دیگران نشست نزاع چالش را نادیده گرفت و برای یک لحظه، تقدس که تا به مدت طولانی در داخل کلیسای ظاهر شده بود به نظر می رسید ضعیف شده است

9. ABBEY DES FONTAINES 10:00 PM THE SENESCHAL FOUND GEOFFREY.
[ترجمه ترگمان]abbey DES سه تایی ۱۰: ۰۰ بعد از ظهر، seneschal پیدا شد
[ترجمه گوگل]ABBEY DES FONTAINES 10:00 PM SENESCHAL پیدا شد GEOFFREY

10. Geoffrey went silent, and the seneschal suddenly detected a maturity in his aide that he'd never noticed before.
[ترجمه ترگمان]جفری ساکت شد و the ناگهان متوجه شد که قبلا متوجه نشده است
[ترجمه گوگل]جفری سکوت کرد و سنسچال به طور ناگهانی در یارانش متوجه شد که او قبلا هرگز متوجه نشده بود

11. ABBEY DES FONTAINES 8:00 AM THE SENESCHAL STOOD BEFORE THE ALTAR AND STARED AT THE oak coffin.
[ترجمه ترگمان]abbey DES سه تایی ۸: ۰۰: ۰۰ THE قبل از THE و stared در تابوت بلوطی
[ترجمه گوگل]ABBEY DES FONTAINES 8:00 AM صبحانه صبحانه قبل از آلتار و در تابوت بلوط ایجاد شده است

12. "Plotting, Seneschal?" de Roquefort asked, the eyes beaming.
[ترجمه ترگمان]\" \"،\" Seneschal \"؟\" ویل فورد با چشمانی درخشان پرسید: د
[ترجمه گوگل]'نقشه برداری، Seneschal؟' د Roquefort پرسید، چشم ها در حال پخش است

13. "Is that the extent of your challenge?" the seneschal asked.
[ترجمه ترگمان]آیا این میزان مبارزه شما است؟ \" the \"پرسید:\"
[ترجمه گوگل]آیا این میزان چالش شماست؟ Seneschal پرسید

14. The seneschal knew that Lars Nelle had resurrected their astonishing tale, writing a book in the 1970s that told the world about the tiny French village and its supposed ancient mystic.
[ترجمه ترگمان]The می دانستند که لارس Nelle داستان شگفت آور آن ها را زنده کرده، کتابی را در دهه ۷۰ نوشته بود که به جهان در مورد روستای کوچک فرانسوی و عرفانی باستانی آن گفته بود
[ترجمه گوگل]Seneschal می دانست که لارس نل داستان عجیب و غریب خود را به وجود آورد، یک کتاب در دهه 1970 نوشت و به دهکده کوچک فرانسوی و عرفان باستانی اش گفت که به جهان گفته است

15. As the chant continued he stared at the seneschal, who still stood beside him.
[ترجمه ترگمان]همچنان که سرود ادامه داشت به the که هنوز در کنارش ایستاده بود خیره شد
[ترجمه گوگل]همانطور که شعار ادامه داد، او به سنسچال نگاه کرد، که هنوز هم کنار او ایستاده بود


کلمات دیگر: