اختلال روانی
mental disturbance
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• mental agitation, disturbed state of mind
جملات نمونه
1. Here he first showed signs of mental disturbance.
[ترجمه ترگمان]در اینجا نخستین نشانه های آشوب فکری را نشان داد
[ترجمه گوگل]در اینجا او برای اولین بار علائم اختلالات روانی را نشان داد
[ترجمه گوگل]در اینجا او برای اولین بار علائم اختلالات روانی را نشان داد
2. Physical disability or mental disturbance can lead to difficulties shopping for food, and in its preparation and cooking.
[ترجمه ترگمان]معلولیت جسمی یا اختلال ذهنی می تواند منجر به مشکلات خرید غذا، و در آماده سازی و پخت آن شود
[ترجمه گوگل]ناتوانی فیزیکی یا اختلالات روانی می تواند منجر به مشکلات خرید غذا و آماده سازی و پخت و پز شود
[ترجمه گوگل]ناتوانی فیزیکی یا اختلالات روانی می تواند منجر به مشکلات خرید غذا و آماده سازی و پخت و پز شود
3. A thought-provoking look at the ever-growing affliction of mental disturbance.
[ترجمه ترگمان]فکری که باعث پریشانی و پریشانی و آزار دهنده مشکلات روانی شده بود
[ترجمه گوگل]یک نگاه فکری به تحریک رو به رشد فساد روانی
[ترجمه گوگل]یک نگاه فکری به تحریک رو به رشد فساد روانی
4. Twenty per cent suffers from a mental disturbance and the number of people suffering from the effects of neurological diseases is estimated at 1 billion.
[ترجمه ترگمان]بیست درصد از اختلال ذهنی رنج می برند و تعداد افرادی که از اثرات بیماری های عصبی رنج می برند ۱ میلیارد تخمین زده می شود
[ترجمه گوگل]20 درصد از اختلالات روانی رنج می برند و تعداد افرادی که از اثرات بیماری های عصبی رنج می برند 1 میلیارد دلار تخمین زده می شود
[ترجمه گوگل]20 درصد از اختلالات روانی رنج می برند و تعداد افرادی که از اثرات بیماری های عصبی رنج می برند 1 میلیارد دلار تخمین زده می شود
5. Such adventures are associated with mental disturbance.
[ترجمه ترگمان]چنین حوادثی در ارتباط با اختلالات ذهنی هستند
[ترجمه گوگل]چنین ماجراهایی با اختلالات روانی همراه است
[ترجمه گوگل]چنین ماجراهایی با اختلالات روانی همراه است
6. Results:Venerephobia belongs to mental disturbance disease, the complex treatment involving psychotherapy combined with medicine should be used, the curative effect can be improved.
[ترجمه ترگمان]نتایج: Venerephobia به بیماری اختلال ذهنی تعلق دارد، درمان پیچیده شامل روان درمانی ترکیبی با دارو نیز باید مورد استفاده قرار گیرد، اثر درمانی می تواند بهبود یابد
[ترجمه گوگل]نتایج: Venerephobia متعلق به بیماری اختلال روانی است، باید درمان پیچیده شامل روان درمانی همراه با دارو مورد استفاده قرار گیرد، اثر درمانی می تواند بهبود یابد
[ترجمه گوگل]نتایج: Venerephobia متعلق به بیماری اختلال روانی است، باید درمان پیچیده شامل روان درمانی همراه با دارو مورد استفاده قرار گیرد، اثر درمانی می تواند بهبود یابد
7. Davis etal reviewed 157 necropsy-proven cases of multiple sclerosis and found 47% of patients with a mental disturbance.
[ترجمه ترگمان]دیویس etal ۱۵۷ پرونده necropsy - را بررسی کرد و ۴۷ درصد بیماران را با اختلال ذهنی یافت
[ترجمه گوگل]دیویس و همکاران 157 مورد از موارد متعدد بروز MS را مورد بررسی قرار دادند و 47٪ بیماران مبتلا به اختلالات روانی را تشخیص دادند
[ترجمه گوگل]دیویس و همکاران 157 مورد از موارد متعدد بروز MS را مورد بررسی قرار دادند و 47٪ بیماران مبتلا به اختلالات روانی را تشخیص دادند
8. She needed to learn as much as she could about this area of mental disturbance.
[ترجمه ترگمان]او باید تا آنجا که می توانست در مورد این ناحیه آشوب روانی چیزی یاد بگیرد
[ترجمه گوگل]او نیاز به یادگیری تا آنجا که او می تواند در مورد این منطقه از اختلالات روانی است
[ترجمه گوگل]او نیاز به یادگیری تا آنجا که او می تواند در مورد این منطقه از اختلالات روانی است
9. Conclusion Community psychological clinic beg examine object still with the obvious of mental disturbance mainly with.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری یک کلینیک روانشناسی اجتماعی به طور عمده با اختلالات ذهنی که عمدتا با اختلال ذهنی مشهود است، مورد بررسی قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری کلینیک روانشناسی جامعه الگوی هدف را هنوز با آشکارا اختلالات روانی به طور عمده بررسی می کند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری کلینیک روانشناسی جامعه الگوی هدف را هنوز با آشکارا اختلالات روانی به طور عمده بررسی می کند
10. The author thinks we only have the consulting model that can adapt and solve indigenous mental disturbance, we haven't impossibly to set up the oriental consulting model so called.
[ترجمه ترگمان]نویسنده فکر می کند که ما تنها مدل مشاوره را داریم که بتواند اختلال ذهنی بومی را حل و حل کند، ما به طور غیرقابل باوری این مدل مشاوره شرقی را تشکیل داده ایم
[ترجمه گوگل]نویسنده معتقد است که ما تنها مدل مشاوره است که می تواند انطباق و حل اختلال روانی بومی، ما باید غیرممکن نیست به راه اندازی مدل مشاوره شرقی به اصطلاح
[ترجمه گوگل]نویسنده معتقد است که ما تنها مدل مشاوره است که می تواند انطباق و حل اختلال روانی بومی، ما باید غیرممکن نیست به راه اندازی مدل مشاوره شرقی به اصطلاح
11. For example, critical and offensive words have an impact on us. They create mental disturbance and negative emotions. Thus, words have power.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، کلمات انتقادی و تهاجمی تاثیری بر ما دارند آن ها اختلال ذهنی و احساسات منفی ایجاد می کنند بنابراین، کلمات قدرت دارند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، کلمات انتقادی و توهین آمیز بر ما تاثیر می گذارد آنها اختلالات روانی و احساسات منفی را ایجاد می کنند بنابراین، کلمات دارای قدرت هستند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، کلمات انتقادی و توهین آمیز بر ما تاثیر می گذارد آنها اختلالات روانی و احساسات منفی را ایجاد می کنند بنابراین، کلمات دارای قدرت هستند
12. Objective To evaluate the quality of life with epilepsy of Guangxi Province and do psychological education plus individual consultation on mental disturbance.
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی کیفیت زندگی با صرع در استان Guangxi و انجام آموزش روانی به علاوه مشاوره فردی درباره اختلالات ذهنی
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی کیفیت زندگی با صرع استان گوانگشی و انجام آموزش روانشناختی به همراه مشاوره فردی در مورد اختلالات روانی
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی کیفیت زندگی با صرع استان گوانگشی و انجام آموزش روانشناختی به همراه مشاوره فردی در مورد اختلالات روانی
کلمات دیگر: