تلفن همگانی، باجهی تلفن، کیوسک تلفن
phone booth
انگلیسی به فارسی
غرفه تلفن
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a small enclosed structure containing a public telephone.
• a phone booth is a place in a public building where there is a telephone that can be used by the public.
telephone booth, telephone compartment
telephone booth, telephone compartment
جملات نمونه
1. He went into the phone booth and dialed the number.
[ترجمه ترگمان]به باجه تلفن رفت و شماره را گرفت
[ترجمه گوگل]او به غرفه تلفن رفت و شماره را شماره گیری کرد
[ترجمه گوگل]او به غرفه تلفن رفت و شماره را شماره گیری کرد
2. She waited in the phone booth.
[ترجمه ترگمان]او در باجه تلفن منتظر ماند
[ترجمه گوگل]او در غرفه تلفن منتظر بود
[ترجمه گوگل]او در غرفه تلفن منتظر بود
3. I called her from a public phone booth near the entrance to the bar.
[ترجمه سیندخت] من از یک کیوسک تلفن عمومی نزدیک بار ( نوشگاه ) با او تماس گرفتم.
[ترجمه ترگمان]از یه کیوسک تلفن عمومی نزدیک ورودی بهش زنگ زدم[ترجمه گوگل]من از یک غرفه تلفن عمومی در نزدیکی ورودی به نوار، او را صدا زدم
4. You're a millionaire call while in a phone booth in Creeksville-in-the-Boondocks.
[ترجمه ترگمان]شما یک میلیونر هستید در حالی که در باجه تلفن در باجه تلفن در Creeksville - نامیده می شود
[ترجمه گوگل]شما یک تماس میلیونر در حالی که در یک غرفه تلفن در Creeksville-in-the-Boondocks است
[ترجمه گوگل]شما یک تماس میلیونر در حالی که در یک غرفه تلفن در Creeksville-in-the-Boondocks است
5. As soon as he could, he found a phone booth.
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه تونست، یه کیوسک تلفن پیدا کرد
[ترجمه گوگل]به محض این که او پیدا شد، یک غرفه تلفن پیدا کرد
[ترجمه گوگل]به محض این که او پیدا شد، یک غرفه تلفن پیدا کرد
6. He was standing in an exposed phone booth.
[ترجمه ترگمان]اون تو یه کیوسک تلفن در معرض دید قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]او ایستاده بود در غرفه تلفن در معرض
[ترجمه گوگل]او ایستاده بود در غرفه تلفن در معرض
7. Ezra hopped into a phone booth beside the firehouse.
[ترجمه ترگمان]ازرا در کنار آتش نشانی اومد تو یه باجه تلفن
[ترجمه گوگل]عزرا به یک غرفه تلفن در کنار فانوس افتاد
[ترجمه گوگل]عزرا به یک غرفه تلفن در کنار فانوس افتاد
8. He left the phone booth and went quickly out to the street.
[ترجمه ترگمان]از باجه تلفن بیرون آمد و به سرعت از خیابان خارج شد
[ترجمه گوگل]او غرفه تلفن را ترک کرد و به سرعت به خیابان رفت
[ترجمه گوگل]او غرفه تلفن را ترک کرد و به سرعت به خیابان رفت
9. There is a phone booth in the corner.
[ترجمه ترگمان]یه کیوسک تلفن اون گوشه هست
[ترجمه گوگل]در گوشه یک غرفه تلفن وجود دارد
[ترجمه گوگل]در گوشه یک غرفه تلفن وجود دارد
10. Passports placed on a counter, phone booth or table can be easily forgotten or stolen.
[ترجمه ترگمان]گذرنامه روی پیشخوان قرار می گیرد، باجه تلفن یا میز می تواند به راحتی فراموش شود یا دزدیده شود
[ترجمه گوگل]پاسپورت هایی که روی میز، تلفن یا میز قرار می گیرند می توانند به آسانی فراموش شوند یا به سرقت بروند
[ترجمه گوگل]پاسپورت هایی که روی میز، تلفن یا میز قرار می گیرند می توانند به آسانی فراموش شوند یا به سرقت بروند
11. "To me, Clark Rent in a phone booth and Houdini in a packing crate, they were one and the same thing, " he would learnedly expound at WonderCon or Angouleme or to the editor of The Comics Journal.
[ترجمه ترگمان]\"برای من، کلارک در یک باجه تلفن و\" هودینی \" در یک صندوق بسته بندی، آن ها یک و یک چیز بودند \" او به طور learnedly در WonderCon یا Angouleme یا سردبیر مجله Comics صحبت می کرد
[ترجمه گوگل]'برای من، کلارک اجاره در یک غرفه تلفن و Houdini در جعبه بسته بندی، آنها یکی و یکسان بود،' او به طور آماری در WonderCon یا آنولولم یا ویرایشگر مجله کمیک منتشر شد
[ترجمه گوگل]'برای من، کلارک اجاره در یک غرفه تلفن و Houdini در جعبه بسته بندی، آنها یکی و یکسان بود،' او به طور آماری در WonderCon یا آنولولم یا ویرایشگر مجله کمیک منتشر شد
12. There are car keys inside the phone booth.
[ترجمه ترگمان] سوئیچ ماشین توی باجه تلفن هست
[ترجمه گوگل]کلید ماشین در داخل غرفه تلفن وجود دارد
[ترجمه گوگل]کلید ماشین در داخل غرفه تلفن وجود دارد
13. That phone booth, at the time, regarded as one of my spiritual sustenance.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان، آن باجه تلفن، به عنوان یکی از تغذیه معنوی من تلقی می شد
[ترجمه گوگل]این غرفه تلفن، در آن زمان، به عنوان یکی از لوازم معنوی من در نظر گرفته شد
[ترجمه گوگل]این غرفه تلفن، در آن زمان، به عنوان یکی از لوازم معنوی من در نظر گرفته شد
14. That the world a phone booth.
[ترجمه ترگمان] که دنیا یه باجه تلفن - ه
[ترجمه گوگل]دنیای یک غرفه تلفن
[ترجمه گوگل]دنیای یک غرفه تلفن
پیشنهاد کاربران
باجه ی تلفن
باجه تلفن
تلفن عمومی
کلمات دیگر: