اندام سوهشی، اعضای حسی، عضو حس، عامل احساس
sense organ
اندام سوهشی، اعضای حسی، عضو حس، عامل احساس
انگلیسی به فارسی
عضو حس، عامل احساس
ارگان حساس، عضو حس، عامل احساس
انگلیسی به انگلیسی
• organ that responds to stimulation
جملات نمونه
1. Why are there no half-formed sense organs or biochemical networks, with a few links still missing?
[ترجمه ترگمان]چرا هیچ اندام های حسی نیمه تشکیل نشده یا شبکه های بیوشیمیایی با چند لینک وجود ندارد؟
[ترجمه گوگل]چرا اندام های حساس نیمه تشکیل شده یا شبکه های بیوشیمیایی وجود ندارد، با چند لینک هنوز از دست رفته؟
[ترجمه گوگل]چرا اندام های حساس نیمه تشکیل شده یا شبکه های بیوشیمیایی وجود ندارد، با چند لینک هنوز از دست رفته؟
2. No magnetic sense organ has been identified, but two hypotheses have been put forward.
[ترجمه ترگمان]هیچ عضو حس مغناطیسی شناسایی نشده است، اما دو فرضیه مطرح شده است
[ترجمه گوگل]هیچ اندام مغناطیسی شناسایی نشده است، اما دو فرضیه مطرح شده است
[ترجمه گوگل]هیچ اندام مغناطیسی شناسایی نشده است، اما دو فرضیه مطرح شده است
3. Sense organs for lunar and planetary influences, for atmospheric pressure and cosmic rays are as yet purely hypothetical.
[ترجمه ترگمان]اندام های حسی برای تاثیرات ماه و سیاره ای، برای فشار اتمسفر و پرتوه ای کیهانی، هنوز کاملا فرضی هستند
[ترجمه گوگل]اندامهای ذهنی برای اثرات ماه و سیاره، برای فشار اتمسفر و اشعه کیهانی هنوز کاملا فرضی هستند
[ترجمه گوگل]اندامهای ذهنی برای اثرات ماه و سیاره، برای فشار اتمسفر و اشعه کیهانی هنوز کاملا فرضی هستند
4. At such speeds, they need accurate sense organs if they are to avoid damaging collisions.
[ترجمه ترگمان]در چنین سرعتی، آن ها به اندام های حسی دقیق نیاز دارند اگر قرار باشد از برخورد آسیب اجتناب کنند
[ترجمه گوگل]در چنین سرعت هایی، اگر آنها برای جلوگیری از برخورد های مضر، نیاز به ارگان های حساس دقیق دارند
[ترجمه گوگل]در چنین سرعت هایی، اگر آنها برای جلوگیری از برخورد های مضر، نیاز به ارگان های حساس دقیق دارند
5. In fact, its sense organs and body are only an outward expression of this inward patterning, which we call instinct.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت اعضای بدن و بدن تنها حالت ظاهری این نوع patterning درونی هستند که ما به غریزه می نامیم
[ترجمه گوگل]در حقیقت، اندامهای بدن و بدن آن تنها بیان بیرونی این الگوی درونی هستند که ما غریزه می نامیم
[ترجمه گوگل]در حقیقت، اندامهای بدن و بدن آن تنها بیان بیرونی این الگوی درونی هستند که ما غریزه می نامیم
6. To deal with the signals produced by these sense organs they have considerable brains and very quick reactions.
[ترجمه ترگمان]برای مقابله با سیگنال های تولید شده توسط این اندام های حسی، آن ها مغزهای بزرگی دارند و واکنش های بسیار سریعی دارند
[ترجمه گوگل]برای مقابله با سیگنال های تولید شده توسط این اندام های حساس، مغز های قابل توجه و واکنش های بسیار سریع دارند
[ترجمه گوگل]برای مقابله با سیگنال های تولید شده توسط این اندام های حساس، مغز های قابل توجه و واکنش های بسیار سریع دارند
7. Taste As with other sense organs, taste is also highly developed in infants at birth.
[ترجمه ترگمان]مزه به همراه دیگر اندام های حسی، در نوزادان در هنگام تولد نیز به شدت توسعه یافته است
[ترجمه گوگل]طعم همانند سایر اندام های حساس، طعم نیز در نوزادان در هنگام تولد بسیار پیشرفته است
[ترجمه گوگل]طعم همانند سایر اندام های حساس، طعم نیز در نوزادان در هنگام تولد بسیار پیشرفته است
8. Quartz crystal is used as sense organ in quartz crystal sensor. This sensor converts directly physical value, which is measured, to electric signal as output.
[ترجمه ترگمان]کریستال Quartz به عنوان یک عضو حسی در حسگر کریستال کوارتز به کار می رود این سنسور به طور مستقیم مقدار فیزیکی را که اندازه گیری می شود به سیگنال الکتریکی به عنوان خروجی تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]کریستال کوارتز به عنوان عضو حسگر در حسگر کریستال کوارتز استفاده می شود این سنسور به طور مستقیم مقدار فیزیکی را که اندازه گیری می شود، به سیگنال الکتریکی تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]کریستال کوارتز به عنوان عضو حسگر در حسگر کریستال کوارتز استفاده می شود این سنسور به طور مستقیم مقدار فیزیکی را که اندازه گیری می شود، به سیگنال الکتریکی تبدیل می کند
9. It will produce the corresponding visual sense organ according to the role broadcast different movement.
[ترجمه ترگمان]آن ارگان حسی تصویری مطابق با نقش پخش متفاوت را تولید می کند
[ترجمه گوگل]این ارگان مربوطه بصری مربوطه را مطابق با نقش پخش شده جنبش تولید خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این ارگان مربوطه بصری مربوطه را مطابق با نقش پخش شده جنبش تولید خواهد کرد
10. Eye is the most important sense organ for human beings.
[ترجمه ترگمان]چشم مهم ترین ابزار حسی برای انسان ها است
[ترجمه گوگل]چشم مهم ترین عضو بدن برای انسان است
[ترجمه گوگل]چشم مهم ترین عضو بدن برای انسان است
11. Chemoreception: The physiological response of a sense organ to a chemical stimulus.
[ترجمه ترگمان]Chemoreception: واکنش فیزیولوژیکی یک اندام حسی به یک محرک شیمیایی
[ترجمه گوگل]Chemoreception واکنش فیزیولوژیکی یک ارگان حساس به یک محرک شیمیایی
[ترجمه گوگل]Chemoreception واکنش فیزیولوژیکی یک ارگان حساس به یک محرک شیمیایی
12. The ear is the primary sense organ.
[ترجمه ترگمان]گوش اندام های حسی اولیه است
[ترجمه گوگل]گوش ارگان ذهن اولیه است
[ترجمه گوگل]گوش ارگان ذهن اولیه است
13. The effective statistics treatment of the results by sense organ taste was discussed with examples.
[ترجمه ترگمان]رفتار آماری موثر نتایج با استفاده از حس چشایی، با نمونه ها مورد بحث و بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]درمان موثر نتایج حاصل از طعم ارگانیسم حساس با مثالها مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه گوگل]درمان موثر نتایج حاصل از طعم ارگانیسم حساس با مثالها مورد بحث قرار گرفت
14. The responsive adjustment of a sense organ, as the eye, to varying conditions, as light intensity.
[ترجمه ترگمان]تنظیم واکنشی یک اندام حسی، به عنوان چشم، به شرایط متغیر، به عنوان شدت نور
[ترجمه گوگل]تنظیم پاسخ دهی حسگر، به عنوان چشم، به شرایط مختلف، به عنوان شدت نور
[ترجمه گوگل]تنظیم پاسخ دهی حسگر، به عنوان چشم، به شرایط مختلف، به عنوان شدت نور
کلمات دیگر: