بیش از حد ارزش قائل شدن، فزون ارج کردن
overvalue
بیش از حد ارزش قائل شدن، فزون ارج کردن
انگلیسی به فارسی
بیش از حد ارزش قائل شدن، فزون ارج کردن
بیش از حد ارزش
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overvalues, overvaluing, overvalued
مشتقات: overvaluation (n.)
حالات: overvalues, overvaluing, overvalued
مشتقات: overvaluation (n.)
• : تعریف: to overestimate the price, importance, or worth of (something or someone).
• متضاد: undervalue
• متضاد: undervalue
• overestimate value; fix a price that is not proportional to the value; value too much
if you overvalue someone or something, you think that they are much more important or valuable than they really are.
if you overvalue someone or something, you think that they are much more important or valuable than they really are.
جملات نمونه
1. Too many people overvalue what they are not and undervalue what they are.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم آنچه را که هستند درک نمی کنند و درک می کنند که آن ها چه هستند
[ترجمه گوگل]بیش از حد بسیاری از مردم آنچه را که ندارند فراتر می گذارند و ارزش آنها را کم می کنند
[ترجمه گوگل]بیش از حد بسیاری از مردم آنچه را که ندارند فراتر می گذارند و ارزش آنها را کم می کنند
2. Many, perhaps all, Internet stocks are hugely overvalued.
[ترجمه ترگمان]بسیاری، شاید همه، سهام اینترنتی بسیار پیچیده هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از سهامداران اینترنت، شاید همه، بیش از حد ارزش زیادی دارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از سهامداران اینترنت، شاید همه، بیش از حد ارزش زیادی دارند
3. The company is overvalued on the stock market.
[ترجمه ترگمان]شرکت در بازار سهام overvalued است
[ترجمه گوگل]این شرکت در بازار سهام بیش از حد ارزشمند است
[ترجمه گوگل]این شرکت در بازار سهام بیش از حد ارزشمند است
4. You overvalued the high tech of that product.
[ترجمه ترگمان]شما از تکنولوژی برتر این محصول استفاده می کنید
[ترجمه گوگل]شما فن آوری های بالا این محصول را بیش از حد ارزیابی کردید
[ترجمه گوگل]شما فن آوری های بالا این محصول را بیش از حد ارزیابی کردید
5. He should be careful not to overvalue himself.
[ترجمه ترگمان]باید مراقب باشد که خودش را لو ندهد
[ترجمه گوگل]او باید مراقب باشید که خودتان را فراتر نگذارید
[ترجمه گوگل]او باید مراقب باشید که خودتان را فراتر نگذارید
6. These thinking qualities are retained long after the catalogue of facts, so long over-valued by some teachers, has been forgotten.
[ترجمه ترگمان]این ویژگی های تفکر مدت ها پس از این که فهرست حقایق، که مدت ها به ارزش برخی از معلمان ارزشمند بود، حفظ شده اند، به فراموشی سپرده شده است
[ترجمه گوگل]این ویژگیهای تفکر مدتها پس از آنکه فهرستی از حقایق، که تا حدی توسط برخی از معلمان بیش از حد ارزش داده شده، حفظ شده است، فراموش شده است
[ترجمه گوگل]این ویژگیهای تفکر مدتها پس از آنکه فهرستی از حقایق، که تا حدی توسط برخی از معلمان بیش از حد ارزش داده شده، حفظ شده است، فراموش شده است
7. Or that stock prices have been vastly overvalued.
[ترجمه ترگمان]یا اینکه قیمت سهام به شدت افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]یا قیمت سهام به شدت بیش از حد ارزشمند است
[ترجمه گوگل]یا قیمت سهام به شدت بیش از حد ارزشمند است
8. The sharp decline was blamed on fears over the falling yen and over-valued stock prices on the Tokyo stock exchange.
[ترجمه ترگمان]کاهش شدید نگرانی ها نسبت به کاهش ین ین و قیمت سهام به ارزش افزوده در بورس سهام توکیو را مورد سرزنش قرار داد
[ترجمه گوگل]کاهش شدید ترس بر روی یورو در حال سقوط و ارزش سهام سهام در بورس اوراق بهادار توکیو بود
[ترجمه گوگل]کاهش شدید ترس بر روی یورو در حال سقوط و ارزش سهام سهام در بورس اوراق بهادار توکیو بود
9. Analysts grossly overvalued the company's inventories.
[ترجمه ترگمان]تحلیلگران به شدت موجودی شرکت را زیر سوال می برند
[ترجمه گوگل]تحلیلگران اوراق بهادار شرکت را به شدت تحت تأثیر قرار دادند
[ترجمه گوگل]تحلیلگران اوراق بهادار شرکت را به شدت تحت تأثیر قرار دادند
10. Overvalued currencies kept the price of imported goods low, crowding out locally produced goods.
[ترجمه ترگمان]ارزه ای خارجی قیمت کالاهای وارداتی را پایین نگه داشته و کالاهای تولید شده محلی را پر کرده اند
[ترجمه گوگل]ارزهای بیش از حد قیمت کم کالاهای وارداتی را حفظ کرده و کالاها تولید محلی تولید می کنند
[ترجمه گوگل]ارزهای بیش از حد قیمت کم کالاهای وارداتی را حفظ کرده و کالاها تولید محلی تولید می کنند
11. For it so happens that the developed societies over-value certain kinds of mental operations, like logic.
[ترجمه ترگمان]چرا که جوامع توسعه یافته دارای انواع خاصی از عملیات های ذهنی مانند منطق هستند
[ترجمه گوگل]برای این نیز اتفاق می افتد که جوامع توسعه یافته بیش از حد ارزش خاصی از عملیات ذهنی، مانند منطق
[ترجمه گوگل]برای این نیز اتفاق می افتد که جوامع توسعه یافته بیش از حد ارزش خاصی از عملیات ذهنی، مانند منطق
12. As 1996 begins, monetary environment favorable but stocks overvalued on fundamentals.
[ترجمه ترگمان]همانطور که ۱۹۹۶ شروع می شود، محیط پولی مطلوب است اما سهام به اصول اولیه بستگی دارد
[ترجمه گوگل]همانطور که در سال 1996 آغاز می شود، محیط پولی مطلوب است، اما سهام بیش از حد بر اساس مبانی است
[ترجمه گوگل]همانطور که در سال 1996 آغاز می شود، محیط پولی مطلوب است، اما سهام بیش از حد بر اساس مبانی است
13. Past policies favouring over-valued currencies have proved unsustainable.
[ترجمه ترگمان]سیاست های گذشته به طرفداری از ارز با ارزش بیش از حد ثابت شده است
[ترجمه گوگل]سیاست گذاری های پیشینی که ارزهای بیش از حد ارزشمند دارند، بی ثبات بوده اند
[ترجمه گوگل]سیاست گذاری های پیشینی که ارزهای بیش از حد ارزشمند دارند، بی ثبات بوده اند
14. Intelligence can be overvalued.
[ترجمه ترگمان]هوشمندی را می توان نادیده گرفت
[ترجمه گوگل]هوش را می توان بیش از حد ارزش گذاری کرد
[ترجمه گوگل]هوش را می توان بیش از حد ارزش گذاری کرد
15. People in these societies tend to overvalue their own skills and overestimate their own importance to any group effort.
[ترجمه ترگمان]افراد در این جوامع تمایل دارند مهارت های خود را از بین ببرند و اهمیت خود را به هر تلاشی گروهی دست بالا بگیرند
[ترجمه گوگل]افراد در این جوامع تمایل دارند مهارت های خود را بیش از حد ارزش گذاری کنند و اهمیت خود را برای هر گونه تلاش گروهی بیش از حد ارزش گذاری کنند
[ترجمه گوگل]افراد در این جوامع تمایل دارند مهارت های خود را بیش از حد ارزش گذاری کنند و اهمیت خود را برای هر گونه تلاش گروهی بیش از حد ارزش گذاری کنند
پیشنهاد کاربران
( کسی یا چیزی را ) را زیادی دست بالا گرفتن، بیش از قیمت و ارزش واقعی آن، ارزش گذاری کردن
کلمات دیگر: