کلمه جو
صفحه اصلی

sensitized

انگلیسی به فارسی

حساسیت، حساس کردن، حساس شدن


انگلیسی به انگلیسی

• caused to be sensitive; made sensitive; (medicine) allergic, having an allergy, hypersensitive, extremely susceptible to a particular factor (also sensitised)

جملات نمونه

1. Volunteers need to be sensitized to the cultural differences they will meet in African countries.
[ترجمه ترگمان]داوطلبان باید به تفاوت های فرهنگی که در کشورهای آفریقایی با هم ملاقات خواهند کرد توجه داشته باشند
[ترجمه گوگل]داوطلبان باید به تفاوت های فرهنگی که در کشورهای آفریقایی دیدار می کنند حساس شوند

2. How many judges in our male-dominated courts are sensitized to women's issues?
[ترجمه ترگمان]چه تعداد قاضی در دادگاه های male به مسائل زنان وابسته هستند؟
[ترجمه گوگل]چند قاضی در دادگاه های تحت سلطه مردمان نسبت به مسائل زنان حساس هستند؟

3. Anxious people can become acutely sensitized to their bodies, noticing and focussing on minor bodily changes.
[ترجمه ترگمان]افراد مضطرب می توانند نسبت به بدن خود به شدت به بدن خود توجه داشته و بر تغییرات جزئی بدنی تمرکز داشته باشند
[ترجمه گوگل]افراد مضطرب می توانند به شدت حساس به بدن خود، توجه و تمرکز بر تغییرات جزئی بدن

4. Skin is easily irritated, chapped, chafed, and sensitized.
[ترجمه ترگمان]پوست به راحتی از ترک خوردن، ترک خوردن، خارش، و حساسیت استفاده می کند
[ترجمه گوگل]پوست به راحتی تحریک می شود، تراشیده، خراشیده، و حساسیت

5. People are becoming more sensitized to the dangers threatening the environment.
[ترجمه ترگمان]مردم بیشتر به خطراتی که محیط زیست را تهدید می کند تبدیل می شوند
[ترجمه گوگل]مردم در معرض تهدیدات محیط قرار می گیرند

6. Many hospital workers have become sensitized to the latex in gloves.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کارگران بیمارستان در دست دستکش به دست گرفته اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از کارکنان بیمارستان به لاتکس در دستکش حساس شده اند

7. The fire sensitized the burnt child.
[ترجمه ترگمان]آتش دخترک سوخته بود
[ترجمه گوگل]آتش سوزی کودک را سوزانده است

8. He was a highly sensitized instrument, a finely tuned social and academic barometer.
[ترجمه ترگمان]او ابزار بسیار مهمی بود که یک فشارسنج اجتماعی و علمی را به خوبی تنظیم می کرد
[ترجمه گوگل]او یک ابزار بسیار حساس بود، یک ابزار سنجش اجتماعی و آکادمیک با دقت

9. As a result, more people became sensitized to latex and developed allergic reactions.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، بیشتر مردم نسبت به لاتکس حساسیت بیشتری نشان دادند و واکنش های آلرژیک را ایجاد کردند
[ترجمه گوگل]در نتیجه، افراد بیشتر به لاتکس حساسیت می شوند و واکنش های حساسیتی ایجاد می کنند

10. Anxious people become acutely sensitized to their bodies, noticing minor bodily changes upon which they focus.
[ترجمه ترگمان]افراد نگران به بدنشان به شدت به بدن خود توجه می کنند و متوجه تغییرات جزئی بدنی می شوند که بر روی آن تمرکز می کنند
[ترجمه گوگل]افراد مضطرب به شدت به بدنشان حساسیت می دهند، متوجه تغییرات جزئی بدنی که روی آن تمرکز می کنند

11. The public is being sensitized to the level of handgun violence.
[ترجمه ترگمان]مردم به میزان خشونت دستی تحت فشار هستند
[ترجمه گوگل]عموم مردم به سطح خشونت دست ساز حساسیت می گیرند

12. They had been sensitized to exclusion as they were growing up.
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال رشد بودند که در حال رشد بودند
[ترجمه گوگل]آنها در حال رشد بودند و به محرومیت حساسیت می دادند

13. Conversely, knockdown GRP 78 by sina sensitized ovarian and breast cancer cells to apoptosis.
[ترجمه ترگمان]بر عکس، knockdown ۷۸ توسط سینا طب سوزنی و سلول های سرطانی سینه به آپوپتوز
[ترجمه گوگل]برعکس، تخریب GRP 78 توسط سلول های سرطانی تخمدان و سینه حساس شده به آپوپتوز

14. The sensitized photolysis of diazonium salts by several new thioxanthone compounds has been investigated in this work.
[ترجمه ترگمان]استفاده از نمک دی آزونیوم با چندین ترکیب شیمیایی جدید در این اثر مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]در این اثر، فوتولیز حساس شده از نمک های دیازونیم توسط چندین ترکیبات تیتانسانون جدید مورد بررسی قرار گرفته است

15. Antigen interacts with the surface of sensitized mast cells.
[ترجمه ترگمان]Antigen با سطح سلول های mast در تعامل است
[ترجمه گوگل]آنتیژن با سطح سلول های مشت حساس شده ارتباط برقرار می کند


کلمات دیگر: