عصب حسی
sensory nerve
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• afferent nerve that carries impulses from receptors toward and to the central nervous
جملات نمونه
1. Capsaicin destroys small sensory nerve fibres if it is injected under the skin of newborn rats.
[ترجمه ترگمان]کپسایسین در صورت تزریق زیر پوست موش های تازه متولد شده، فیبرهای عصبی حسی کوچک را نابود می کند
[ترجمه گوگل]کپسایکین ادرار عصبی حسی کوچک را از بین می برد در صورت تزریق زیر پوست موش های تازه متولد شده
[ترجمه گوگل]کپسایکین ادرار عصبی حسی کوچک را از بین می برد در صورت تزریق زیر پوست موش های تازه متولد شده
2. According to animal's type, the movement and the sensory nerve textile fiber possibly exhausts oneself.
[ترجمه ترگمان]با توجه به نوع حیوان، این حرکت و الیاف حسی عصبی و عصبی احتمالا خود را رها می کنند
[ترجمه گوگل]با توجه به نوع حیوانات، حرکت و فیبر نساجی عصبی حسی احتمالا خود را از بین می برد
[ترجمه گوگل]با توجه به نوع حیوانات، حرکت و فیبر نساجی عصبی حسی احتمالا خود را از بین می برد
3. Conclusion:The axonal reinnervation of sensory nerve endings from the proximal stump to distal implanted nerve in end-to-side nerve neurorrhaphy is feasible.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: The reinnervation از عصب های حسی the مجاور کنده مجاور تا عصب کاشته شده در بخش پایانی عصب - به پهلوی امکان پذیر است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: بازآموزی آکونال های انتهای عصب حسی از عصب پروگزیمال به دیستال عصب اعصاب در نئورورفی عصب انتهایی به سمتی قابل انجام است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: بازآموزی آکونال های انتهای عصب حسی از عصب پروگزیمال به دیستال عصب اعصاب در نئورورفی عصب انتهایی به سمتی قابل انجام است
4. Median nerve wrist-index finger sensory nerve potential latency was measured by antidromic recording.
[ترجمه ترگمان]Median حساس به مچ عصبی، تاخیر بالقوه اعصاب حسی با ثبت antidromic اندازه گیری شد
[ترجمه گوگل]ضعف بالقوه عصب حسی عصبی Median عصبی شاخص با استفاده از ضبط ضد دیامیک اندازه گیری شد
[ترجمه گوگل]ضعف بالقوه عصب حسی عصبی Median عصبی شاخص با استفاده از ضبط ضد دیامیک اندازه گیری شد
5. The mosquito has a sensory nerve that signals the brain when the midgut is full; otherwise feeding would continue until the bursting point.
[ترجمه ترگمان]پشه عصب حسی دارد که مغز را هنگام پر کردن خود به مغز ارسال می کند؛ در غیر این صورت غذا تا زمان انفجار ادامه خواهد یافت
[ترجمه گوگل]پشه دارای یک عصب حسی است که وقتی مغزش پر می شود، مغز می شود در غیر این صورت تغذیه ادامه خواهد داد تا نقطه انفجار
[ترجمه گوگل]پشه دارای یک عصب حسی است که وقتی مغزش پر می شود، مغز می شود در غیر این صورت تغذیه ادامه خواهد داد تا نقطه انفجار
6. Results showed that the afferent impulse discharges of sensory nerve ending increased when an antidromic electric stimulation was given to an adjacent sensory nerve ending.
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که وقتی یک تحریک الکتریکی antidromic به یک پایان عصب حسی مجاور داده شد، جهش آنی فشار عصبی افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که تخلیه عصبی عصبی پس از پایان عصب حسی افزایش می یابد زمانی که یک تحریک الکتریکی متقارن به انتهای عصب مجاور مجاور داده شد
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که تخلیه عصبی عصبی پس از پایان عصب حسی افزایش می یابد زمانی که یک تحریک الکتریکی متقارن به انتهای عصب مجاور مجاور داده شد
7. The sensory nerve of it was the cutaneous cervical nerve.
[ترجمه ترگمان]عصب حسی ناشی از آن، عامل اصلی اعصاب بود
[ترجمه گوگل]عصب حسی آن عصب گردنی گردن است
[ترجمه گوگل]عصب حسی آن عصب گردنی گردن است
8. In most nerves, there are both afferent or sensory nerve fibers and efferent or motor fibers.
[ترجمه ترگمان]در بیشتر اعصاب هر دو فیبرهای عصبی حسی یا عصبی و یا فیبرهای عصبی وجود دارند
[ترجمه گوگل]در اکثر اعصاب، هر دو فیبری عصبی و حساس و الیاف اثیری یا حرکتی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در اکثر اعصاب، هر دو فیبری عصبی و حساس و الیاف اثیری یا حرکتی وجود دارد
9. Conclusions Sensory nerve implantation a good effect on restoration of the denervated glabrous skin in primate.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری کنترل عصبی حسی یک اثر خوب بر احیای پوست denervated glabrous در نخستی ها به عمل می آورد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری پیوند عصب حیوانی اثر قابل توجهی بر بازسازی پوست نازک شده در پرتقال دارد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری پیوند عصب حیوانی اثر قابل توجهی بر بازسازی پوست نازک شده در پرتقال دارد
10. Sensory nerve endings are present in the teat.
[ترجمه ترگمان]Sensory اعصاب در حال حاضر در حال حاضر در حال حاضر در حال حاضر در حال حاضر در حال حاضر در حال حاضر هستند
[ترجمه گوگل]انتهای عصبی حسی در خمیر وجود دارد
[ترجمه گوگل]انتهای عصبی حسی در خمیر وجود دارد
11. On his fingertips Joe has thousands of sensory nerve endings persquare inch.
[ترجمه ترگمان]جو روی نوک انگشتانش هزاران of اعصاب حسی دارد
[ترجمه گوگل]در نوک انگشتان خود، جو دارای هزاران جلد عصبی حسی را دارد
[ترجمه گوگل]در نوک انگشتان خود، جو دارای هزاران جلد عصبی حسی را دارد
12. The mad dog virus through nips the sensory nerve which the sores nerve myo- union place motoneuron or the nerve tie to enter the Nervous tissue.
[ترجمه ترگمان]ویروس سگ دیوانه از طریق nips، عصب حسی را ایجاد می کند که در آن ناحیه عصبی زخم و یا اتصال عصبی به بافت عصبی وارد می شود
[ترجمه گوگل]ویروس سگ دیوانه از طریق عصب حسی که ناحیه عضلات مونوئئون یا عصب را به داخل بافت عصبی وارد می کند، عصبی می شود
[ترجمه گوگل]ویروس سگ دیوانه از طریق عصب حسی که ناحیه عضلات مونوئئون یا عصب را به داخل بافت عصبی وارد می کند، عصبی می شود
13. As usual, capsaicin had the effect of destroying small sensory nerve cells.
[ترجمه ترگمان]بر طبق معمول، کپسایسین اثر از بین بردن سلول های عصبی حسی کوچک را داشت
[ترجمه گوگل]طبق معمول، کپسایسین اثر از بین بردن سلول های عصبی حسی کوچک است
[ترجمه گوگل]طبق معمول، کپسایسین اثر از بین بردن سلول های عصبی حسی کوچک است
14. Important in the control of gait is the afferent input of the sensory nerves.
[ترجمه ترگمان]مهم در کنترل راه رفتن، ورودی برنده اعصاب حسی است
[ترجمه گوگل]مهم است که در کنترل راه رفتن، ورودی عصبی اعصاب حسی باشد
[ترجمه گوگل]مهم است که در کنترل راه رفتن، ورودی عصبی اعصاب حسی باشد
کلمات دیگر: