بیش از حد، استیلاء یافتن بر
overpowered
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• overwhelmed or overcome (as with force or emotion); defeated; bestowed with an excessive amount of power
جملات نمونه
1. when hunger overpowered him . . .
هنگامی که گرسنگی بر او سخت فشار آورد . . .
2. a bad smell overpowered him
بوی بد او را کلافه کرد.
3. her resistance was soon overpowered
مقاومت او به زودی در هم شکسته شد.
4. in a few seconds, the boxer overpowered his rival
ظرف چند ثانیه آن مشت زن حریف خود را مغلوب کرد.
پیشنهاد کاربران
مغلوب شده
کلمات دیگر: