کلمه جو
صفحه اصلی

phonate


آوا ایجاد کردن، صدا تولید کردن، واکه سازی کردن، آوا پردازی کردن، صدا در اوردن، دارای صوت بودن، مصوت کردن

انگلیسی به فارسی

صدا در آوردن، دارای صوت بودن، مصوت کردن


تلفن، صدا دراوردن، دارای صوت بودن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: phonates, phonating, phonated
مشتقات: phonation (n.)
• : تعریف: in phonetics, to utter or vocalize (a voiced sound or sounds).

• express vocally; make vocal sounds


کلمات دیگر: