sentimentalist
sentimentalist
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• one who favors emotion over reason
جملات نمونه
1. I am not a sentimentalist, as must be evident by now.
[ترجمه ترگمان]من آدم احساساتی نیستم، از این به بعد معلوم می شود
[ترجمه گوگل]من احساساتی نیستم، همانطور که باید در حال حاضر مشهود است
[ترجمه گوگل]من احساساتی نیستم، همانطور که باید در حال حاضر مشهود است
2. Call me a weak-willed sentimentalist, but I liked it damn it, I liked it!
[ترجمه ترگمان]من از آن خوشم می امد، اما از آن خوشم آمد، خوشم آمد
[ترجمه گوگل]به من یک نگرانی ضعیف احمقانه مراجعه کنید، اما من آن را لعنتی دوست داشتم، من آن را دوست داشتم!
[ترجمه گوگل]به من یک نگرانی ضعیف احمقانه مراجعه کنید، اما من آن را لعنتی دوست داشتم، من آن را دوست داشتم!
3. The tough think of the tender as sentimentalist and soft - heads.
[ترجمه ترگمان]فکر سخت این مناقصه به عنوان احساساتی و سره ای آرام
[ترجمه گوگل]دشوار به مناقصه به عنوان sentimentalist و نرم - سر
[ترجمه گوگل]دشوار به مناقصه به عنوان sentimentalist و نرم - سر
4. I was right. you a sentimentalist.
[ترجمه ترگمان] حق با من بود تو خیلی احساساتی هستی
[ترجمه گوگل]حق با من بود شما یک sentimentalist
[ترجمه گوگل]حق با من بود شما یک sentimentalist
5. "That is to confound you, you blithering old sentimentalist, " he cried, shaking with laughter.
[ترجمه ترگمان]در حالی که از خنده می لرزید، فریاد زد: این است که شما را گم و گور می کند
[ترجمه گوگل]'این باعث می شود تا شما را از بین ببرید، شما احساسات عاشقانه ای را از بین می برید،' گریه کرد و با خنده شدید
[ترجمه گوگل]'این باعث می شود تا شما را از بین ببرید، شما احساسات عاشقانه ای را از بین می برید،' گریه کرد و با خنده شدید
6. He told me that I was a womanish sentimentalist, and would never do for business life.
[ترجمه ترگمان]به من گفت که من آدم حساسی هستم و هرگز برای زندگی کاری نمی کنم
[ترجمه گوگل]او به من گفت که من عاشق زن ستیزی هستم و هرگز برای زندگی کاری نمی کنم
[ترجمه گوگل]او به من گفت که من عاشق زن ستیزی هستم و هرگز برای زندگی کاری نمی کنم
7. No sentimentalist, no stander above men and women or apart from them.
[ترجمه ترگمان]نه احساساتی، نه چیزی بالاتر از مردان و زنان و نه از آن ها
[ترجمه گوگل]هیچ سنت گرایی، هیچ ایستادگی در برابر مردان و زنان و یا جدا از آنها نیست
[ترجمه گوگل]هیچ سنت گرایی، هیچ ایستادگی در برابر مردان و زنان و یا جدا از آنها نیست
8. I was right. Ur a sentimentalist.
[ترجمه ترگمان] حق با من بود من خیلی احساساتی هستم
[ترجمه گوگل]حق با من بود یک احساس شخصی
[ترجمه گوگل]حق با من بود یک احساس شخصی
9. Maybe . " But he's not a sentimentalist like that. He's hard as nails, Alex . "
[ترجمه ترگمان]شاید او احساساتی مثل این نداشته باشد او به اندازه ناخن های خود سخت است \"
[ترجمه گوگل]شاید اما او اینگونه احساساتی نیست او به عنوان ناخن سخت است، الکس '
[ترجمه گوگل]شاید اما او اینگونه احساساتی نیست او به عنوان ناخن سخت است، الکس '
10. The police and magistrates have had their hands tied by the interference of sentimentalists and do-gooders.
[ترجمه ترگمان]پلیس و قضات با دخالت of و do دست بسته بودند
[ترجمه گوگل]پلیس و دادگستری دست های خود را با دخالت احساساتی و نیکوکارها متصل کرده اند
[ترجمه گوگل]پلیس و دادگستری دست های خود را با دخالت احساساتی و نیکوکارها متصل کرده اند
11. It should be remembered that Xenophon was no weak sentimentalist, but a highly skilled and successful military commander.
[ترجمه ترگمان]باید به خاطر داشته باشد که Xenophon خیلی ضعیف نیست، بلکه یک فرمانده نظامی بسیار ماهر و موفق است
[ترجمه گوگل]لازم به یادآوری است که Xenophon هیچ احساس ضعف نداشت، اما فرمانده ارتش بسیار ماهر و موفق بود
[ترجمه گوگل]لازم به یادآوری است که Xenophon هیچ احساس ضعف نداشت، اما فرمانده ارتش بسیار ماهر و موفق بود
12. I suspect that under that cynical shell you're at heart a sentimentalist.
[ترجمه ترگمان]گمان می کنم زیر آن پوسته غرغرو، تو قلبا احساساتی هستی
[ترجمه گوگل]من معتقد هستم که در زیر پوسته ی عجیب و غریب شما در قلب احساساتی هستید
[ترجمه گوگل]من معتقد هستم که در زیر پوسته ی عجیب و غریب شما در قلب احساساتی هستید
13. Daphna: I bet. Why did I have to marry a sentimentalist? You're ruining my life.
[ترجمه ترگمان] شرط می بندم چرا من باید با یه آدم احساساتی ازدواج کنم؟ داری زندگی منو نابود می کنی
[ترجمه گوگل]دافنه شرط می بندم چرا من مجبور به ازدواج با یک sentimentalist؟ تو زندگی من را خراب می کنی
[ترجمه گوگل]دافنه شرط می بندم چرا من مجبور به ازدواج با یک sentimentalist؟ تو زندگی من را خراب می کنی
کلمات دیگر: