کلمه جو
صفحه اصلی

nubia


(نام سرزمینی باستانی که در مصر و سودان امروزی قرار داشته) نوبی، نوبه

انگلیسی به فارسی

نوبیا


(نام سرزمینی باستانی که در مصر و سودان امروزی قرار داشته) نوبی، نوبه


انگلیسی به انگلیسی

• region in northeastern africa; ancient kingdom in northeastern africa; lake in southeastern egypt

جملات نمونه

1. A measure of Taharqa's status in Nubia is that he remained in power after being routed twice from Memphis.
[ترجمه ترگمان]سنجش وضعیت Taharqa در Nubia این است که او پس از شکست دو بار از ممفیس در قدرت باقی ماند
[ترجمه گوگل]اندازه گیری وضعیت طاهرقبل در نوبیا این است که او پس از دو بار از ممفیس به قدرت رسید

2. The gold mines in Nubia and other parts of the Egyptian empire seem to have been very efficiently designed and controlled, though with a callous disregard for the human element employed.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که معادن طلا در Nubia و دیگر بخش های امپراطوری مصر به طور موثر طراحی و کنترل شده اند، هر چند نسبت به عنصر انسانی که به کار گرفته می شود، بی توجهی می شود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که معادن طلا در نوبیا و سایر نقاط امپراتوری مصر بسیار کارآمد طراحی شده و کنترل شده اند، هرچند با بی توجهی به عنصر انسانی مورد استفاده قرار گرفته اند

3. Designed around technology imported from Nubia and elsewhere, the Royal Starship's unique spaceframe was crafted at Theed.
[ترجمه ترگمان]در اطراف فن آوری وارد شده از Nubia و جاه ای دیگر، spaceframe منحصر به فرد سلطنتی در theed ساخته شد
[ترجمه گوگل]فضاپیمای سلطنتی فضاپیمای سلطنتی در Theed طراحی شده در سراسر فن آوری وارد شده از Nubia و جاهای دیگر طراحی شده است

4. Tomb paintings of the New Kingdom show that Nubia was regarded as one of the four corners of the world, over which Egypt had control.
[ترجمه ترگمان]نقاشی های آرامگاه پادشاهی جدید نشان می دهد که نوبه خود را به عنوان یکی از چهار گوشه جهان در نظر گرفت که مصر کنترل آن را در دست داشت
[ترجمه گوگل]نقاشی های حافظ پادشاهی جدید نشان می دهد که نوبیا به عنوان یکی از چهار گوشه جهان، که مصر کنترل آن را داشت، در نظر گرفته شد

5. The survivors fled to Nubia.
[ترجمه ترگمان]بازماندگان به نوبه خود به نوبه خود گریختند
[ترجمه گوگل]بازماندگان به Nubia فرار کردند

6. The Museum of Fine Arts has dedicated a gallery to its superb collection of ancient artifacts from Nubia.
[ترجمه ترگمان]موزه هنرهای زیبا یک گالری را به مجموعه عالی آثار باستانی مصر در Nubia اختصاص داده است
[ترجمه گوگل]موزه هنرهای زیبا مجموعه ای عالی از آثار باستانی Nubia را به نمایش گذاشته است

7. This paper analyzes the drillability, hole-making and carry of coarse grain concerning the Nubia sandstone, and concludes that it is suitable to be the crossing strata.
[ترجمه ترگمان]این مقاله تجزیه و تحلیل drillability، ایجاد سوراخ و حمل دانه درشت در sandstone Nubia را بررسی می کند و نتیجه گیری می کند که مناسب بودن لایه های عبور است
[ترجمه گوگل]این مقاله حفاری، سوراخ کردن و حمل دانه های درشت در مورد ماسه سنگ Nubia را تحلیل می کند و نتیجه می گیرد که مناسب است که به عنوان مقاطع عبور شود

8. For two decades Piye had ruled over his own kingdom in Nubia, a swath of Africa located mostly in present-day Sudan.
[ترجمه ترگمان]Piye به مدت دو دهه حکومت خود در Nubia را اداره کرده و طیف وسیعی از آفریقا بیشتر در سودان امروزی واقع شده است
[ترجمه گوگل]برای دو دهه Piye در پادشاهی خود در Nubia، که در آفریقا واقع شده است، بیشتر در سودان کنونی حکومت کرده است

9. This statue was found in Temple T at Kawa, in Upper Nubia.
[ترجمه ترگمان]این مجسمه در معبد T در Kawa علیا در Nubia علیا یافت شد
[ترجمه گوگل]این مجسمه در معبد T در کاوا، در بالا Nubia یافت شد

10. Egyptian Ruling in Syria - Palestine during Dynasty 18 is very similar to the one in Nubia.
[ترجمه ترگمان]حاکم مصر در سوریه - فلسطین در طی دودمان ۱۸ بسیار شبیه به یکی در Nubia مصر است
[ترجمه گوگل]حکم مصر در سوریه - فلسطین در دوران سلسله 18 بسیار شبیه به یکی در نوبیا است

11. Based on the features of geomorphology and strata in the crossing area, the Nubia sandstone is selected to be the surrounding rock.
[ترجمه ترگمان]با توجه به ویژگی های ژئومورفولوژی و لایه ها در منطقه تقاطع، sandstone Nubia به عنوان سنگ اطراف انتخاب شده است
[ترجمه گوگل]بر اساس ویژگی های ژئومورفولوژی و پوسته ها در منطقه عبور، ماسه سنگ Nubia به عنوان سنگ اطراف انتخاب شده است


کلمات دیگر: