(واحد پولی ژاپن و کامبوج و اندونزی و مالزی برابر با یک صدم پول اصلی آنها) سن، مخفف:، سنا، سناتور
sen
(واحد پولی ژاپن و کامبوج و اندونزی و مالزی برابر با یک صدم پول اصلی آنها) سن، مخفف:، سنا، سناتور
انگلیسی به فارسی
(واحد پولی ژاپن و کامبوج و اندونزی و مالزی برابر با یک صدم پول اصلی آنها) سن
مخفف: سنا
مخفف: سناتور
مخفف: ارشد
سن
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
حالات: sen
حالات: sen
• (1) تعریف: the smaller monetary unit of Japan. (Cf. yen.)
• (2) تعریف: the smaller monetary unit of Cambodia. (Cf. riel.)
• (3) تعریف: the smaller monetary unit of Indonesia; cent. (Cf. rupiah.)
• (4) تعریف: the smaller monetary unit of Malaysia. (Cf. ringgit.)
اسم و ( noun, abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "Senator," a member of a senate.
• money of account in japan equalling 1/100 of a yen (used only for quotations and as a basis for exchange)
جملات نمونه
1. Prime Minister Hun Sen has sought to steer a course between the two groups.
[ترجمه ترگمان]هون سن، نخست وزیر، خواهان هدایت مسیر بین این دو گروه شده است
[ترجمه گوگل]نخست وزیر هون سن تصمیم گرفت تا یک دوره بین دو گروه را هدایت کند
[ترجمه گوگل]نخست وزیر هون سن تصمیم گرفت تا یک دوره بین دو گروه را هدایت کند
2. An aide to U. S. Sen.
[ترجمه ترگمان]یکی از مشاوران زیر یو اس سناتور
[ترجمه گوگل]یک دستیار به U S Sen
[ترجمه گوگل]یک دستیار به U S Sen
3. The Senate panel chaired by New York Sen.
[ترجمه ترگمان]ریاست هیات سنا به ریاست سناتور نیویورک
[ترجمه گوگل]هیات مدیره سنا در نیویورک
[ترجمه گوگل]هیات مدیره سنا در نیویورک
4. In a prepared statement, one targeted member, Sen.
[ترجمه ترگمان]در یک بیانیه آماده، یک عضو هدفمند، سناتور
[ترجمه گوگل]یک بیانیه تهیه شده، یکی از اعضای هدف، سناتور
[ترجمه گوگل]یک بیانیه تهیه شده، یکی از اعضای هدف، سناتور
5. In a letter to committee chairman Sen.
[ترجمه ترگمان]در نامه ای به رئیس کمیته
[ترجمه گوگل]در یک نامه به رئیس کمیته سنا
[ترجمه گوگل]در یک نامه به رئیس کمیته سنا
6. Within moments of Bush's certification, Gore's running mate, Sen.
[ترجمه ترگمان]در لحظات صدور گواهی نامه بوش، نامزد ریاست جمهوری \"گور\"، سناتور
[ترجمه گوگل]در لحظات صدور گواهینامه بوش، همسر جورج گور، سناتور
[ترجمه گوگل]در لحظات صدور گواهینامه بوش، همسر جورج گور، سناتور
7. A liberal Democrat from San Francisco, Sen.
[ترجمه ترگمان]دموکرات لیبرال از سان فرانسیسکو، سناتور
[ترجمه گوگل]یک دموکرات لیبرال از سان فرانسیسکو، سناتور
[ترجمه گوگل]یک دموکرات لیبرال از سان فرانسیسکو، سناتور
8. This obstacle is personified by Sen.
[ترجمه ترگمان]این مانع نماینده سناتور است
[ترجمه گوگل]این مانع توسط Sen
[ترجمه گوگل]این مانع توسط Sen
9. But the ranking Democrat on the committee, Sen.
[ترجمه ترگمان]اما سناتور عالی رتبه کمیته، سناتور
[ترجمه گوگل]اما دموکراتیک رتبه بندی در کمیته، سناتور
[ترجمه گوگل]اما دموکراتیک رتبه بندی در کمیته، سناتور
10. It played a role in Vermont Sen.
[ترجمه ترگمان]آن نقش در سناتور ورمونت ایفا کرد
[ترجمه گوگل]این نقش را در سن ورمونت ایفا کرد
[ترجمه گوگل]این نقش را در سن ورمونت ایفا کرد
11. Here are excerpts from an interview with Sen.
[ترجمه ترگمان]در اینجا گزیده ای از مصاحبه با سناتور
[ترجمه گوگل]در اینجا گزیده ای از مصاحبه با Sen
[ترجمه گوگل]در اینجا گزیده ای از مصاحبه با Sen
12. Nevertheless, Mr Clinton said he was hoping to meet again with Sen.
[ترجمه ترگمان]با این حال، آقای کلینتون گفت امیدوار است دوباره با سناتور ملاقات کند
[ترجمه گوگل]با این حال، آقای کلینتون گفت که او امیدوار بود دوباره با سناتور ملاقات کند
[ترجمه گوگل]با این حال، آقای کلینتون گفت که او امیدوار بود دوباره با سناتور ملاقات کند
13. The study found that Enron was a major donor to Sen.
[ترجمه ترگمان]این مطالعه نشان داد که انرون یک کمک کننده بزرگ به سناتور است
[ترجمه گوگل]این تحقیق نشان داد که انرون یکی از اهداکنندگان بزرگ سنا بود
[ترجمه گوگل]این تحقیق نشان داد که انرون یکی از اهداکنندگان بزرگ سنا بود
کلمات دیگر: