کلمه جو
صفحه اصلی

make off


فرار کردن، رفتن، ناگهان ترک کردن، باعجله ترک کردن

انگلیسی به فارسی

خاموش، ناگهان ترک کردن، باعجله ترک کردن


با عجله ترک کردن


فرار کردن


انگلیسی به انگلیسی

• escape, leave quickly

مترادف و متضاد

flee, run away


Synonyms: abscond, bolt, clear, cut and run, decamp, depart, escape, fly, go, leave, make away, quit, retire, run, run for it, run off, scamper, scoot, skedaddle, skip, withdraw


Antonyms: stay, wait


جملات نمونه

1. The child made off when he saw a stranger.
[ترجمه ترگمان]بچه وقتی غریبه ای را دید از هوش رفت
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک غریبه را دید دید، کودک خاموش شد

2. On hearing the news, she made off.
[ترجمه ترگمان] وقتی اخبار رو شنیدم، از هوش رفت
[ترجمه گوگل]در حال شنیدن اخبار، او ساخته شده است

3. He made off with all the old man's savings.
[ترجمه roz] اوباتمام پس انداز های پیرمردفرارکرد
[ترجمه ترگمان]پس از آن همه پس انداز پیرمرد به راه افتاد
[ترجمه گوگل]او با تمام پس انداز های پیر مرد ساخته شده است

4. They broke in and made off with all the furniture.
[ترجمه ترگمان]از هم جدا شدند و با تمام اثاثه اتاق را ترک کردند
[ترجمه گوگل]آنها با همه ی مبلمان ساخته شده اند

5. He made off with my dictionary.
[ترجمه ترگمان]او فرهنگ لغت من را خاموش کرد
[ترجمه گوگل]او با فرهنگ لغت من ساخته شده است

6. Masked robbers broke in, tied him up, and made off with $000.
[ترجمه ترگمان]دزدهای ماسک زده وارد شدن و اونو بستن و با ۱۰۰۰ دلار پول در آوردن
[ترجمه گوگل]دزدان درهم شکسته درهم ریختند، او را گره زدند و با $ 000 ساخته شدند

7. The men made off as the police arrived.
[ترجمه ترگمان]همان طور که پلیس از راه رسید، افراد از راه رسیدند
[ترجمه گوگل]مردانی که پلیس به آنجا می آمدند، از کار افتادند

8. Two boys made off with our cases while we weren't looking.
[ترجمه ترگمان]در حالی که ما نگاه نمی کردیم، دو پسر با پرونده های ما حرکت کردند
[ترجمه گوگل]دو پسر پس از اینکه ما به دنبال ما نبودند، با پرونده های ما کار می کردیم

9. When did she make off her horse?
[ترجمه ترگمان]کی از اسبش پیاده شد؟
[ترجمه گوگل]هنگامی که او اسب خود را خاموش کرد؟

10. The thief dived his hand into my handbag and made off with my purse.
[ترجمه ترگمان]دزد دستش را در کیف دستی من فرو کرد و با کیفم راه افتاد
[ترجمه گوگل]دزد دستش را به کیف دستی من کشید و کیف پولم را خالی کرد

11. Somebody broke into the shop and made off with several TVs and videos.
[ترجمه ترگمان]یک نفر وارد مغازه شد و چندین تلویزیون و یک ویدئو پخش کرد
[ترجمه گوگل]کسی وارد فروشگاه شده و با چندین تلویزیون و فیلم ساخته شده است

12. The lambs must be made off fat early in summer.
[ترجمه ترگمان]باید در تابستان، لمب ها را خیلی زود از آب در بیاورند
[ترجمه گوگل]اوایل تابستان باید بره ها را از بین ببرند

13. The money has been made off with her.
[ترجمه ترگمان]پول از او جدا شده است
[ترجمه گوگل]پول با او ساخته شده است

14. They broke free and made off in a stolen car.
[ترجمه ترگمان]آن ها آزاد شدند و در یک اتومبیل مسروقه به راه افتادند
[ترجمه گوگل]آنها آزاد شدند و در خودروی سرقت شده ساخته شده بودند

پیشنهاد کاربران

ترک کردن با عجله


کلمات دیگر: