1. bloody demonstrations which were the precursors of the revolution
تظاهرات خونینی که طلیعه ی انقلاب بود
2. a bloody hand-to-hand combat
نبرد تن به تن خونین
3. after a bloody battle, the enemy withdrew
پس از یک نبرد خونین دشمن عقب نشینی کرد.
4. with a bloody hand he sways a nation
بادستی خونین بر ملت حکومت می کند.
5. where is that bloody key?
آن کلید لعنتی کجاست ؟
6. a formidable giant with bloody hands
غولی دهشت انگیز با دستان خون آلود
7. the discovery of the bloody glove implicated him in the murder
کشف دستکش خونین،قاتل بودن او را زیر سئوال برد.
8. the old man passed bloody water
پیرمرد پیشاب خون آلود دفع می کرد.
9. her hands were swathed in bloody bandages
دستانش با زخم بندهای خونین باند پیچی شده بودند.
10. his finger was cut and bloody
انگشت او بریده و خونی بود.
11. small incidents that led to bloody border skirmishes
برخوردهای کوچکی که به کشمکش های خونین مرزی انجامید.
12. the city's ruins which were the remembrances of that bloody war
ویرانه های شهر که یادگار آن جنگ خونین بود
13. Fuck - the bloody car won't start!
[ترجمه ترگمان]لعنت به اون ماشین لعنتی شروع نمی کنه!
[ترجمه گوگل]فاک - ماشین خونین شروع نخواهد شد!
14. Don't be such a bloody fool.
[ترجمه ترگمان]احمق نباش
[ترجمه گوگل]چنین احمق خونین نباشید
15. Bloody hell! I've lost my wallet.
[ترجمه ترگمان]لعنت بر شیطان! کیف پولم را از دست داده ام
[ترجمه گوگل]جهنم خونین! من کیف پولم را از دست داده ام
16. The consequences of the counter-revolution have been extremely bloody.
[ترجمه ترگمان]پیامدهای انقلاب بر ضد انقلاب بسیار خونین بوده است
[ترجمه گوگل]پیامدهای ضد انقلاب بسیار خونین بوده است
17. He doesn't bloody care about anybody else.
[ترجمه ترگمان]اون به هیچ کس دیگه اهمیت نمیده
[ترجمه گوگل]او به هیچ کس دیگری اهمیت نمی دهد
18. 'Will you apologize?' 'Not bloody likely !'
[ترجمه ترگمان]عذرخواهی می کنی؟ ممکن نیست!
[ترجمه گوگل]آیا عذرخواهی می کنید؟ احتمال خونریزی نیست!
19. He got a bloody nose in the fight.
[ترجمه ترگمان]یه دماغ خونی تو مبارزه داره
[ترجمه گوگل]او در جنگ مبارزه کرد