کلمه جو
صفحه اصلی

needless to say


نیاز به گفتن نیست (که)

انگلیسی به انگلیسی

• obvious that-, self-evident that-

جملات نمونه

1. All this, needless to say, had been culled second-hand from radio reports.
[ترجمه ترگمان]نیازی به گفتن نیست که همه این موارد از گزارش های رادیویی دست دوم کشیده شده است
[ترجمه گوگل]همه اینها، بدون نیاز به گفتن، از گزارش های رادیویی خارج شده اند

2. Needless to say, any contributions of money will be gratefully received.
[ترجمه ترگمان]نیازی به گفتن نیست که هر سهم از پول با احساس حقشناسی پذیرفته خواهد شد
[ترجمه گوگل]نیازی به گفتن نیست، هر سهم از پول خواهد بود سپاسگزار دریافت می شود

3. Needless to say, theory and practice sometimes diverged.
[ترجمه بابک] واضح است که، تئوری و عمل گاهی از هم فاصله می گیرند.
[ترجمه ترگمان]نیازی به گفتن نیست که گاهی تئوری و عمل از هم جدا می شوند
[ترجمه گوگل]نیازی به گفتن نیست، تئوری و عمل گاهی اوقات متفاوت است

4. Needless to say, the students who had studied mathematics before did better in the statistics exam.
[ترجمه ترگمان]نیازی به گفتن نیست که دانشجویانی که ریاضیات را قبلا مطالعه کرده بودند در امتحان آمار بهتر عمل کردند
[ترجمه گوگل]نیازی به گفتن نیست که دانش آموزانی که قبل از ریاضیات مطالعه کرده بودند، در آزمون آماری بهتر عمل می کردند

5. The problem, needless to say, is the cost involved.
[ترجمه ترگمان]نیازی به گفتن نیست که این مشکل هزینه است
[ترجمه گوگل]مشکلی که لازم است بگویم این هزینه است

6. Needless to say, he'll be off work for a while.
[ترجمه ترگمان]لازم به گفتن نیست، برای مدتی بی کار خواهد ماند
[ترجمه گوگل]نیازی به گفتن نیست، او برای مدتی خسته خواهد شد

7. Needless to say, he kept his promise.
[ترجمه بابک] پر واضح است، که او به قولش عمل کرد.
[ترجمه ترگمان]لازم برای گفتن نیست، اون به قولش عمل کرد
[ترجمه گوگل]نیازی به گفتن نیست، او وعده خود را حفظ کرد

8. Needless to say, she was not in the chorus as she had legs like inverted beer bottles.
[ترجمه ترگمان]لازم به گفتن نیست که او هم در آن هنگام که پای خود را مثل بطری های آبجو وارونه چیده بود، به آواز هم گوش نمی داد
[ترجمه گوگل]نیازی به گفتن نیست که او در حالیکه پاهایش مانند بطری های آبجو معکوس داشت، نبود

9. Needless to say, swing has been enjoying a rebirth lately, with ordinary folk getting into the craze.
[ترجمه ترگمان]لازم نیست بگوییم تاب خوردن این اواخر از تجدید حیات لذت می برد، با مردم معمولی که به جنون مبتلا می شوند
[ترجمه گوگل]نیازی به گفتن نیست، نوسان است اخیرا لذت بردن از تولد دوباره، با عامیانه عادی وارد به دیوانگی

10. Needless to say you can link directly to the vendor's Web site from the listings.
[ترجمه ترگمان]نیازی به گفتن نیست که شما می توانید مستقیما به وب سایت فروشنده از فهرست listings لینک دهید
[ترجمه گوگل]نیازی به گفتن نیست که شما می توانید از لیست ها به طور مستقیم به وب سایت فروشندگان پیوند دهید

11. There is, needless to say, some bitterness and disappointment that no system emerged after considerable expenditure.
[ترجمه ترگمان]نیازی به گفتن نیست که کمی تلخی و ناامیدی وجود دارد که هیچ سیستمی پس از هزینه های قابل توجهی پدیدار نشده است
[ترجمه گوگل]بدون تردید، تردید و ناامیدی وجود دارد که سیستم پس از هزینه های قابل توجهی ظاهر نمی شود

12. Needless to say, cigarette vending machines in the United States dispense packs of 20.
[ترجمه ترگمان]نیازی به گفتن نیست که ماشین های خودکار فروش سیگار در ایالات متحده بسته های ۲۰ تایی را به خود اختصاص می دهند
[ترجمه گوگل]نیازی به گفتن نیست که دستگاه های فروش مجدد سیگار در ایالات متحده، بسته های 20 را عرضه می کنند

13. Needless to say, the band was run on cooperative lines with no one in particular leading.
[ترجمه ترگمان]نیازی به گفتن نیست که گروه در خطوط هم کاری با هیچ کس به خصوص هدایت نمی شود
[ترجمه گوگل]نیازی به گفتن نیست که گروه در خطوط تعاونی با هیچ کسی به ویژه رهبری نکرد

14. Needless to say, no lunch for him, as he retreated amidst hoots and laughter, carrying the offending object.
[ترجمه ترگمان]لازم نیست بگوییم، ناهار برای او، همان طور که در میان خنده و خنده عقب می نشست، آن شی offending را به دوش می کشید
[ترجمه گوگل]نیازی به گفتن نیست که او برای او ناهار بخورد، همانطور که او در میان شلوغی و خندیدن عقب نشینی کرد و جسم متخلف را حمل می کرد

15. It was needless to say a team effort.
[ترجمه ترگمان]نیازی به گفتن یک تلاش تیمی نبود
[ترجمه گوگل]نیازی به گفتن یک تلاش تیمی نبود

پیشنهاد کاربران

ناگفته نماند که

پر واضح است که، نیازی به گفتن نیست.

This is to be totally expected

واضح است که

It is clear

ناگفته پیداست
بدیهی است

اینم بگم که. .

نیازی به گفتن نیست که. . .
واضح است که . . .
معلوم است که. . .
پیداست که. . .
مشخص است که. . .

نیازی به گفتنش نیست.

نیازی به گفتنش نیست و کاملا واضح.

obviously
everybody know


کلمات دیگر: