1. He'd been crying and his face was all blotchy.
[ترجمه ترگمان]او گریه می کرد و صورتش گل انداخته بود
[ترجمه گوگل]او گریه کرده بود و چهره او همه چاق بود
2. My skin goes red and blotchy.
[ترجمه ترگمان]پوستم سرخ می شود
[ترجمه گوگل]پوست من قرمز و لکه دار می شود
3. Control: Misting over flowers Blotchy ripening: Fruits mottled bright red and yellow and flesh stays hard.
[ترجمه ترگمان]کنترل: Misting بر روی گل ها می رسند: میوه ها، قرمز روشن و زرد و گوشت سخت باقی می مانند
[ترجمه گوگل]مرطوب کردن بیش از گل ها رسیدن شیردهی میوه های لکه دار قرمز و زرد روشن و گوشت سخت است
4. Example: the infatuated mug that stuck to his blotchy hand when he started with homework.
[ترجمه ترگمان]مثال: فنجان infatuated که وقتی با تکالیف مدرسه شروع به کار کرد، به دست او گیر کرده بود
[ترجمه گوگل]مثلا یک لیوان مشتاق که هنگام دست یافتن به مشق شب شروع به دست دادن دستش داد
5. His brutish, stupid face was blotchy with fear now and his eyes were bolting from his head.
[ترجمه ترگمان]اکنون صورت ابله و ابله او از فرط ترس پوشیده شده بود و چشمانش از حدقه بیرون زده بود
[ترجمه گوگل]چهره بی رحمانه و احمقانه او اکنون با ترس و لرز بود و چشمانش از سرش چسبیده بود
6. Only a few large, blotchy markings could be discerned by telescopic observers.
[ترجمه ترگمان]تنها تعداد کمی از این علائم توسط ناظران تلسکوپی تشخیص داده می شوند
[ترجمه گوگل]تنها ناظرهای تلسکوپی می توانستند چند علامت بزرگ و بی نظیر را شناسایی کنند
7. It is especially effective for rough, blotchy skin.
[ترجمه ترگمان]آن به ویژه برای زبر کردن پوست موثر است
[ترجمه گوگل]این مخصوصا برای پوست خشن و ملایم موثر است
8. They are blotchy blood red. They smell like decaying flesh.
[ترجمه ترگمان] اونا از سرخی خون ریزی کردن بوی گوشت فاسد می ده
[ترجمه گوگل]آنها خون قرمز هستند آنها مانند گوشت فاسد بوی می دهند
9. Blotchy skin is a symptom of many skin diseases.
[ترجمه ترگمان]پوست blotchy نشانه ای از بسیاری از بیماری های پوستی است
[ترجمه گوگل]پوست لکه ای علائم بسیاری از بیماری های پوستی است
10. The clinical manifestations mainly were fever and blotchy erythema, Koplik's spots appeared only in 8 cases.
[ترجمه ترگمان]علایم بالینی عمدتا تب داشتند و blotchy erythema بودند و خال های Koplik تنها در ۸ پرونده ظاهر شدند
[ترجمه گوگل]تظاهرات بالینی عمدتا تب و اریتم بلوط بود، نقاط Koplik تنها در 8 مورد ظاهر شدند
11. Blotchy brown brick houses.
[ترجمه ترگمان]خانه های آجری قهوه ای روشن
[ترجمه گوگل]خانه های آجر قهوه ای قهوه ای
12. her blotchy and swollen face.
[ترجمه ترگمان]صورتش ورم کرده و صورتش ورم کرده بود
[ترجمه گوگل]چهره و چروکیده
13. I have never been regular, so it is not disturbing to find them light, blotchy and short-lived.
[ترجمه ترگمان]من تا به حال عادی نبودم، بنابراین برای پیدا کردن آن ها خیلی ناراحت کننده نیست، از blotchy و زندگی کوتاه
[ترجمه گوگل]من هرگز به طور منظم نبوده ام، بنابراین نگران نباشید که آنها نور، سست و کوتاه مدت پیدا کنند