خبر محرمانه، هشدار نهان، خبر کشی، افشاگری، اخطار، اطلاع نهانی
tip off
خبر محرمانه، هشدار نهان، خبر کشی، افشاگری، اخطار، اطلاع نهانی
انگلیسی به فارسی
اخطار، اطلاع نهانی
نوک کردن، اخطار، اطلاع نهانی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: (informal) secret or inside information given in advance; warning.
• مشابه: tip
• مشابه: tip
- a tip-off on the planned bank robbery
[ترجمه ترگمان] یه خبر از دزدی بانک
[ترجمه گوگل] سر و صدا در سرقت برنامه ریزی شده بانک است
[ترجمه گوگل] سر و صدا در سرقت برنامه ریزی شده بانک است
• (2) تعریف: an act, sign, or the like that reveals something, esp. something intended to be concealed.
- His shifty eyes were the tip-off.
[ترجمه ترگمان] چشمان shifty نوک تیزی داشت
[ترجمه گوگل] چشمان شگفت انگیز او نوک بود
[ترجمه گوگل] چشمان شگفت انگیز او نوک بود
• clue; warn, hint, give information
a tip-off is a piece of information or a warning that you give to someone, often privately or secretly.
clue, warning
a tip-off is a piece of information or a warning that you give to someone, often privately or secretly.
clue, warning
جملات نمونه
1. a tip-off given by an anonymous person led to the arrest of the accused
هشداری که از سوی شخص ناشناس داده شده بود منجر به بازداشت متهم شد.
2. The robber was caught when someone tipped off the police.
[ترجمه ترگمان]سارق وقتی کسی پلیس را خبر کرد دستگیر شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که کسی از پلیس خارج شد، دزد گرفتار شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که کسی از پلیس خارج شد، دزد گرفتار شد
3. Someone unknown tipped off the police about the plan to rob the bank.
[ترجمه ترگمان]یک نفر از پلیس خبر داشت که قصد سرقت بانک را دارد
[ترجمه گوگل]کسی که ناشناخته است، پلیس را در مورد برنامه ربودن بانک پنهان کرده است
[ترجمه گوگل]کسی که ناشناخته است، پلیس را در مورد برنامه ربودن بانک پنهان کرده است
4. The police must have been tipped off.
[ترجمه ترگمان]پلیس باید بهم خبر داده باشه
[ترجمه گوگل]پلیس باید از بین برود
[ترجمه گوگل]پلیس باید از بین برود
5. They were tipped off that he might be living in Wales.
[ترجمه ترگمان]آن ها به این نتیجه رسیدند که ممکن است در ولز زندگی کند
[ترجمه گوگل]آنها از آنجا خارج می شدند که ممکن است در ولز زندگی کند
[ترجمه گوگل]آنها از آنجا خارج می شدند که ممکن است در ولز زندگی کند
6. Journalists who were tipped off about the incident raced to the scene.
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگارانی که در مورد این حادثه بی هوش شده بودند به صحنه نزدیک شدند
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران که در مورد حادثه ای که در صحنه حضور داشتند، نوشتند
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران که در مورد حادثه ای که در صحنه حضور داشتند، نوشتند
7. Acting on a tip off, the police arrested the drug smugglers.
[ترجمه ترگمان]پلیس براساس سرنخی که داشت، قاچاقچیان مواد مخدر را دستگیر کرد
[ترجمه گوگل]پلیس قاچاق مواد مخدر را دستگیر کرد
[ترجمه گوگل]پلیس قاچاق مواد مخدر را دستگیر کرد
8. He was arrested two days later after a friend tipped off the FBI.
[ترجمه ترگمان]دو روز بعد از اینکه یکی از دوستاش به اف بی آی خبر داد دستگیر شد
[ترجمه گوگل]او دو روز بعد پس از اینکه یک دوست از FBI خارج شد دستگیر شد
[ترجمه گوگل]او دو روز بعد پس از اینکه یک دوست از FBI خارج شد دستگیر شد
9. A woman kept prisoner in a basement was rescued after suspicious neighbours tipped off police.
[ترجمه ترگمان]زنی که در زیرزمین زندانی نگه داشته شده بود پس از اینکه همسایه های مشکوک به پلیس اطلاع دادند نجات پیدا کرد
[ترجمه گوگل]یک زن زندانی را در یک زیرزمین نگهداری کرد و پس از آنکه همسایگان مشکوک پلیس را به حال خود رها کردند، نجات یافتند
[ترجمه گوگل]یک زن زندانی را در یک زیرزمین نگهداری کرد و پس از آنکه همسایگان مشکوک پلیس را به حال خود رها کردند، نجات یافتند
10. He watched Sir Charles cut the tip off his cigar.
[ترجمه ترگمان]سر چارلز را دید که نوک سیگارش را بریده بود
[ترجمه گوگل]او سرخارل را تماشا کرد و نوک سیگار را برداشت
[ترجمه گوگل]او سرخارل را تماشا کرد و نوک سیگار را برداشت
11. The person who did tip off the authorities turned it down.
[ترجمه ترگمان]کسی که انعام را از دست داده بود آن را پایین انداخته بود
[ترجمه گوگل]فردی که مقامات را بر آن داشت، آن را رد کرد
[ترجمه گوگل]فردی که مقامات را بر آن داشت، آن را رد کرد
12. Often, before the arrival of the hunters, somebody tipped off the clansmen that the authorities were on the way.
[ترجمه ترگمان]اغلب قبل از رسیدن شکارچیان، کسی از clansmen که اولیای امور در راه بودند، خبر داد
[ترجمه گوگل]اغلب، قبل از ورود شکارچیان، کسی از خزانه داران برمی خیزد که مقامات در راه هستند
[ترجمه گوگل]اغلب، قبل از ورود شکارچیان، کسی از خزانه داران برمی خیزد که مقامات در راه هستند
13. Yesterday, the police denied that drug dealers were tipped off before the operation.
[ترجمه ترگمان]دیروز، پلیس این موضوع را تکذیب کرد که فروشندگان مواد مخدر قبل از این عملیات به آنجا رفته بودند
[ترجمه گوگل]دیروز، پلیس انکار کرد که فروشندگان مواد مخدر قبل از عملیات سرقت شده بودند
[ترجمه گوگل]دیروز، پلیس انکار کرد که فروشندگان مواد مخدر قبل از عملیات سرقت شده بودند
14. Then waited, shivering, as the rain tipped off the brim of his top hat and spattered on the ground.
[ترجمه ترگمان]بعد، در حالی که باران لبه کلاهش را tipped و روی زمین پاشیده می شد، منتظر ماند
[ترجمه گوگل]پس منتظر بود، لرزید، چون باران از لبه کلاه او بلند شد و بر روی زمین پراکنده شد
[ترجمه گوگل]پس منتظر بود، لرزید، چون باران از لبه کلاه او بلند شد و بر روی زمین پراکنده شد
15. The arrests came after a tip-off from a member of the public.
[ترجمه ترگمان]این دستگیری ها پس از دریافت سرنخی از سوی یکی از اعضای جامعه صورت گرفت
[ترجمه گوگل]دستگیری ها پس از یک نشست از سوی یکی از اعضای عمومی به وجود آمد
[ترجمه گوگل]دستگیری ها پس از یک نشست از سوی یکی از اعضای عمومی به وجود آمد
16. The prisoners' attempt to escape was foiled at the last minute when police received a tip-off.
[ترجمه ترگمان]در آخرین دقیقه که پلیس انعام دریافت کرد، زندانیان اقدام به فرار کردند
[ترجمه گوگل]تلاش های زندانیان برای فرار در آخرین لحظه که پلیس یک نوک را دریافت کرد، فاسد شد
[ترجمه گوگل]تلاش های زندانیان برای فرار در آخرین لحظه که پلیس یک نوک را دریافت کرد، فاسد شد
17. Acting on a tip-off, police raided the house.
[ترجمه ترگمان]پلیس براساس سرنخی به این خانه یورش برد
[ترجمه گوگل]پلیس به خانه خاتمه داد
[ترجمه گوگل]پلیس به خانه خاتمه داد
18. Acting on a tip-off, the police arrested the drug dealers.
[ترجمه ترگمان]پلیس براساس سرنخی که داشت، فروشندگان مواد مخدر را دستگیر کرد
[ترجمه گوگل]پلیس دست به بازجویی های مواد مخدر دستگیر کرد
[ترجمه گوگل]پلیس دست به بازجویی های مواد مخدر دستگیر کرد
19. Following a tip-off from a friend, we sold all our shares in the company.
[ترجمه ترگمان]بعد از گرفتن یک خبر از یک دوست، ما تمام سهام خود را در شرکت به فروش بردیم
[ترجمه گوگل]پس از نوشتن یک دوست، ما تمام سهام ما در این شرکت را فروختیم
[ترجمه گوگل]پس از نوشتن یک دوست، ما تمام سهام ما در این شرکت را فروختیم
20. The man was arrested at his home after a tip-off to police from a member of the public.
[ترجمه ترگمان]این مرد پس از گرفتن انعام به پلیس از سوی یکی از اعضای جامعه در خانه اش دستگیر شد
[ترجمه گوگل]این مرد پس از اینکه یک عضو از عموم مردم به پلیس رسید، در خانه اش دستگیر شد
[ترجمه گوگل]این مرد پس از اینکه یک عضو از عموم مردم به پلیس رسید، در خانه اش دستگیر شد
21. The fact that he hasn't called should be a tip-off that he's not interested.
[ترجمه ترگمان]این حقیقت که او تماس نگرفته است، انعام خوبی نخواهد بود - که او علاقه ای به این کار ندارد
[ترجمه گوگل]این حقیقت که او نام نداشته باشد باید یک نوک باشد که او علاقه مند نیست
[ترجمه گوگل]این حقیقت که او نام نداشته باشد باید یک نوک باشد که او علاقه مند نیست
22. Customs officers had received a tip-off about a shipment of cocaine.
[ترجمه ترگمان]افسران گمرک اطلاعاتی در مورد یک محموله کوکائین دریافت کرده بودند
[ترجمه گوگل]افسران گمرک در مورد حمل و نقل کوکائین یک نوک را دریافت کرده بودند
[ترجمه گوگل]افسران گمرک در مورد حمل و نقل کوکائین یک نوک را دریافت کرده بودند
23. The man was arrested after an anonymous tip-off.
[ترجمه ترگمان]اون مرد بعد از یه خبر ناشناس دستگیر شد
[ترجمه گوگل]این مرد پس از ناشناس ناگهانی دستگیر شد
[ترجمه گوگل]این مرد پس از ناشناس ناگهانی دستگیر شد
24. Acting on a tip-off, customs officers seized 50 kilos of cocaine from a house in Leicester.
[ترجمه ترگمان]افسران گمرک که براساس اطلاعات محرمانه عمل می کردند، ۵۰ کیلوگرم کوکائین را از خانه ای در لس تر کشف و ضبط کردند
[ترجمه گوگل]افسران گمرک در حال انجام یک نوبت، 50 کیلو کوکائین را از یک خانه در لستر کشف کردند
[ترجمه گوگل]افسران گمرک در حال انجام یک نوبت، 50 کیلو کوکائین را از یک خانه در لستر کشف کردند
25. Police were called to the hotel after a tip-off.
[ترجمه ترگمان]پلیس پس از گرفتن انعام به هتل فراخوانده شد
[ترجمه گوگل]پلیس پس از یک نوبت به هتل دعوت شد
[ترجمه گوگل]پلیس پس از یک نوبت به هتل دعوت شد
26. A tip-off about prescription drugs, said the police.
[ترجمه ترگمان]پلیس گفت که در مورد داروهای تجویزی اطلاعات کمی وجود دارد
[ترجمه گوگل]پلیس می گوید: در مورد داروهای تجویزی یک نوک وجود دارد
[ترجمه گوگل]پلیس می گوید: در مورد داروهای تجویزی یک نوک وجود دارد
27. Where the tip-off really came from could never be later established,(sentence dictionary) except that it was a phone-in and anonymous.
[ترجمه ترگمان]در جایی که انعام واقعا از آنجا می امد هرگز بعدا تاسیس نشد (فرهنگ لغت)به جز اینکه گوشی تلفن بود و ناشناس
[ترجمه گوگل]از آنجا که نوک مستقیم واقعا آمد، هرگز نمی توان بعدا ایجاد کرد (فرهنگ لغت جمله) به جز آن که یک تلفن و ناشناس بود
[ترجمه گوگل]از آنجا که نوک مستقیم واقعا آمد، هرگز نمی توان بعدا ایجاد کرد (فرهنگ لغت جمله) به جز آن که یک تلفن و ناشناس بود
28. They arrested eighty people after a tip-off that the three-day event was to take place.
[ترجمه ترگمان]آن ها هشتاد نفر را پس از اطلاع از اینکه این رویداد سه روزه در شرف وقوع است، دستگیر کردند
[ترجمه گوگل]آنها پس از یک نوبت که رویداد سه روزه برگزار شد، هشتاد نفر را دستگیر کردند
[ترجمه گوگل]آنها پس از یک نوبت که رویداد سه روزه برگزار شد، هشتاد نفر را دستگیر کردند
29. A sure tip-off that you have structural problems is repeated ideas.
[ترجمه ترگمان]یک نکته مطمئن - که شما مشکلات ساختاری دارید، ایده های تکراری است
[ترجمه گوگل]یک نکته مطمئن که مشکلات ساختاری دارید، ایده های تکراری است
[ترجمه گوگل]یک نکته مطمئن که مشکلات ساختاری دارید، ایده های تکراری است
پیشنهاد کاربران
در بسکتبال
به معنی توپ را وسط زمین انداختن است ( موقع شروع بازی )
به معنی توپ را وسط زمین انداختن است ( موقع شروع بازی )
اطلاع دادن
خبر دادن
خبر دادن
اطلاعات یا اخبار سری یا مخفیانه دادن
هشدار دادن
هشدار دادن
خبر ناگهانی، افشاگری، اخطار
بعضاً معنی نکته یا تذکر هم میده
بعضاً معنی نکته یا تذکر هم میده
اطلاعات محرمانه
اطلاعات محرمانه و سری و مخفیانه.
کلمات دیگر: