1. his nerves are frayed
اعصاب او خراب است.
2. his pants were frayed on the knees
زانوی شلوارش نخ نما شده بود.
3. Everyone is gibbering insanely, nerves frayed as showtime approaches.
[ترجمه ترگمان]هر کسی به نحو جنون آمیزی غرولند می کند و اعصاب خرد شده به روش showtime ساییده می شوند
[ترجمه گوگل]هر کس ناامید کننده است، اعصاب را به عنوان رویکردهای زمان نمایش داده می شود
4. He had frayed the bottom of his jeans.
[ترجمه ترگمان]کف شلوار جینش را ساییده بود
[ترجمه گوگل]او پایین ترین شلوار جین را از بین برد
5. Tempers frayed as thousands of motorists began the Christmas holiday with long waits in traffic jams.
[ترجمه ترگمان]هزاران نفر از رانندگان در تعطیلات کریسمس با صبر طولانی در ترافیک هوایی شروع به تعطیلات کریسمس کردند
[ترجمه گوگل]تمپرس ها به عنوان هزاران نفر از رانندگان تعطیلات کریسمس را با انتظار طولانی در ترافیک آغاز کردند
6. I'd frayed the edges of my jeans as that was the fashion in those days.
[ترجمه ترگمان]لبه های شلوار جینم را که در آن روزها مد شده بود ساییده بودم
[ترجمه گوگل]من لبه های شلوار جین را از بین می بردم همانطور که در آن روز مد بود
7. He wore frayed jeans and cowboy shirts.
[ترجمه ترگمان]شلوار جین و بلوزهای بلند پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او شلوار جین و پیراهن گاوچران را پوشید
8. This old jumper of mine is frayed at the sleeve cuff.
[ترجمه ترگمان]این بلوز کهنه مال من در آستین آستین ساییده شده است
[ترجمه گوگل]این بلوز پیرمرد من در آستین کاف باقی مانده است
9. Relations between us have become frayed through a series of misunderstandings.
[ترجمه ترگمان]روابط بین ما از طریق یک سری سو تفاهم از هم گسیخته شده اند
[ترجمه گوگل]روابط بین ما از طریق یک سری سوء تفاهمات از بین رفته است
10. A lot of pretty melodies with some frayed edges.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ملودی های زیبا با گوشه های فرسوده
[ترجمه گوگل]بسیاری از ملودی های زیبا با بعضی از لبه های فرسوده شده
11. Jacqui was just the frayed end of an otherwise completed pattern and it was with reluctance that he dialled his own number.
[ترجمه ترگمان]Jacqui تنها انتهای یک الگوی کامل شده بود و با اکراه از شماره مخصوص خودش استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]ژاکی فقط پایان فریز شده ی یک الگوی متداول دیگر بود و با بی میلی او را به عنوان شماره خود انتخاب کرد
12. He had dutifully nurtured a six-hair goatee and frayed the bottom of his jeans.
[ترجمه ترگمان]او با وظیفه شناسی یک ریش بزی شش مو را پرورش داده بود و کف شلوار جینش را ساییده بود
[ترجمه گوگل]او شایسته پرستی یک زن شش مو داشت و پایین ترین شلوار جین را از بین می برد
13. A sweep of light remained between frayed brocade curtains, without a gleam on the parquet floor.
[ترجمه ترگمان]نور مختصری بین پرده ها و پرده ها، بی آن که درخششی روی سرسرای پارکت پوش داشته باشد، باقی ماند
[ترجمه گوگل]جارو نور بین پرده های براق فرسوده، بدون درخشش در کف پارکت باقی ماند
14. A high wind frayed the sails of clouds until a crescent moon limned each shred with white gold.
[ترجمه ترگمان]بادی بلند، بادبان ها را پوشانده بود، تا هلال ماه بر روی هر قطعه طلای سفید سایه انداخته بود
[ترجمه گوگل]باد بالا باد خیزران ابرها را از بین برد تا زمانی که یک ماه نیم ساعت با هر طلای سفید پوشیده شد