کلمه جو
صفحه اصلی

eulogy


معنی : تشویق، ستایش، ستایشگری، مدح، مداحی، مدیحهسرایی
معانی دیگر : (گفتار یا نوشتار، به ویژه نطق رسمی، در ستایش شخص یا رویداد یا چیزی) تعریف، آپاد، (سخنرانی مدح آمیز درباره ی کسی که تازه مرده است) موعظه ی مجلس ختم، مدیحه، ستایه

انگلیسی به فارسی

ستایش، مداحی، مدح، ستایشگری، تشویق


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: eulogies
• : تعریف: a spoken or written tribute, esp. to honor a dead person; high praise; formal commendation.
متضاد: denunciation, vilification

- The younger son is giving the eulogy at the service.
[ترجمه ترگمان] پسر کوچک تر در حال دادن the به این سرویس است
[ترجمه گوگل] پسر جوان ترجیح می دهد در خدمت
- The eulogy brought tears to everyone's eyes.
[ترجمه ترگمان] اشک در چشمان همه اشک ریخت
[ترجمه گوگل] این دعا به اذهان دیگران اشک می راند

• praise, commendation; speech praising and commending an individual (especially one who has died)
a eulogy is a speech or piece of writing praising someone or something; a formal word.

مترادف و متضاد

تشویق (اسم)
abetment, encouragement, persuasion, exhortation, inspiration, eulogy, cheer-up

ستایش (اسم)
eulogy, praise, accolade, adoration, worship, veneration, approbation, endorsement, commendation, laud, approval, backing, doxology, laudation, encomium

ستایشگری (اسم)
eulogy, adoration, worship

مدح (اسم)
eulogy

مداحی (اسم)
eulogy

مدیحه سرایی (اسم)
eulogy

praise, acclamation


Synonyms: acclaim, accolade, adulation, applause, citation, commendation, compliment, encomium, exaltation, glorification, laudation, paean, panegyric, plaudit, salutation, tribute


Antonyms: calumny, condemnation, criticism


جملات نمونه

1. he personally read the eulogy at his father's funeral
او ستایه ی مجلس ختم پدرش را شخصا قرائت کرد.

2. The minister delivered a long eulogy.
[ترجمه ترگمان]وزیر a مفصلی ایراد کرد
[ترجمه گوگل]وزیر یک سخنرانی طولانی را مطرح کرد

3. The song was a eulogy to the joys of travelling.
[ترجمه ترگمان]این ترانه، مرثیه ای در مدح خوشی های سفر بود
[ترجمه گوگل]این آهنگ به شکلی شبیه به مسافرت بود

4. chant the eulogy of sb.
[ترجمه ترگمان]chant sb
[ترجمه گوگل]شعار اسب را تعویض می کند

5. I took my cue from her, surviving the eulogy by neatly disconnecting myself from what was said.
[ترجمه ترگمان]cue را از او گرفتم، تا با جدا کردن خودم از آنچه که گفته شده بود، در مدح او جان سالم به در بردم
[ترجمه گوگل]من از طرف او نشانه اش را گرفتم و با حفظ منظر خودم از آنچه گفته شد جدا شدم

6. He ended this eulogy by asking Leopold's blessing on the marriage.
[ترجمه ترگمان]او با درخواست کمک از لئوپولد در رابطه با ازدواج، این سخنان را به پایان رساند
[ترجمه گوگل]او با فروختن لئوپولد در مورد ازدواج، این شکلی را به پایان رساند

7. pronounce a eulogy on sb.
[ترجمه ترگمان] مدح \"sb\" رو بر روی \"sb\" تلفظ می کنم
[ترجمه گوگل]سخنرانی را بر روی اسب بخوانید

8. He wrote an exciting eulogy for the celebrations on the National Day.
[ترجمه ترگمان]او در بزرگداشت این مراسم در روز ملی، مرثیه ای هیجان انگیز نوشت
[ترجمه گوگل]او یک نشریه هیجان انگیز برای جشن های روز ملی نوشت

9. Sir, such is my eulogy of the expedition to China.
[ترجمه ترگمان] قربان، این سخنرانی من برای سفر به چین - ه
[ترجمه گوگل]سر، این جمله من از سفر به چین است

10. The eulogy was the standard speech.
[ترجمه ترگمان]ستایش the بود
[ترجمه گوگل]شعار سخنرانی استاندارد بود

11. He needs no eulogy from me or from any other man.
[ترجمه ترگمان] اون نیازی به مدح و تمجید از من یا هر مرد دیگه ای نداره
[ترجمه گوگل]او از من یا از هیچ مرد دیگری نبایستی شکرگزاری کند

12. He pronounced a eulogy upon the hero.
[ترجمه ترگمان]او را به عنوان قهرمان ستایش کرد
[ترجمه گوگل]او یک قهرمان را به سخره گرفت

13. They chanted the eulogy of proletarian heroes.
[ترجمه ترگمان]آن ها سرود قهرمانان رنجبران را سر دادند
[ترجمه گوگل]آنها شعار قهرمانان پرولتری را شعلهور کردند

14. I do not need to, you hypocritical eulogy.
[ترجمه ترگمان]نیازی نیست که تو رو ستایش کنم
[ترجمه گوگل]من نیازی به شما ندارم، شما تقدیر ریاکارانه

His latest book has brought eulogies from the critics.

کتاب اخیر او مورد ستایش هنرسنجان قرار گرفته است.


He personally read the eulogy at his father's funeral.

او ستایه‌ی مجلس ختم پدرش را شخصاً قرائت کرد.


پیشنهاد کاربران

تکریم نامه

مدحیه

سخنرانی مجلس ختم


کلمات دیگر: