کلمه جو
صفحه اصلی

bottom out


(خودمانی) اصل عمده، سرمنشا، اساس، تصمیم یا پیشنهاد نهایی، حرف آخر، جمع کل درآمد شرکت که در گزارش سالیانه ذکر می شود و سود هر سهم برحسب آن تعیین می گردد، (عامیانه) سود و زیان، (از بدی) رو به بهبود گذاشتن، تخفیف یافتن

انگلیسی به فارسی

کاهش دادن، تخفیف یافتن


پایین پایین


مترادف و متضاد

Touch or drag along the ground


جملات نمونه

1. She knocked the bottom out of our argument.
[ترجمه ترگمان] اون ته argument رو پرت کرد
[ترجمه گوگل]او پایین پایین از استدلال ما را شکست

2. The bad news knocked the bottom out of market prices.
[ترجمه ترگمان]خبر بد، پایین بودن قیمت بازار را کاهش داد
[ترجمه گوگل]خبر بد پایین قیمت بازار شد

3. He expects the reces-sion to bottom out.
[ترجمه ترگمان]اون انتظار داره که دیر صهیون رو از بین ببره
[ترجمه گوگل]او انتظار دارد که روند صعودی ادامه یابد

4. The rise in mortgage rates really knocked the bottom out of the housing market.
[ترجمه ترگمان]افزایش نرخ وام مسکن در واقع پایین بازار مسکن را کاهش داد
[ترجمه گوگل]افزایش نرخ وام مسکن واقعا پایین بازار بازار مسکن بود

5. A recession would knock the bottom out of corporate profits.
[ترجمه ترگمان]یک رکود اقتصادی، سود شرکت را از دست خواهد داد
[ترجمه گوگل]رکود اقتصادی پایین آمدن از سود شرکت ها را پایین می آورد

6. The bank predicts that the Chinese economy will bottom out by the middle of the year.
[ترجمه ترگمان]این بانک پیش بینی می کند که اقتصاد چین تا اواسط امسال پایین خواهد رفت
[ترجمه گوگل]بانک پیش بینی می کند که اقتصاد چین تا اواسط سال آینده پایین خواهد آمد

7. This knocked the bottom out of the logical structure of the theory.
[ترجمه ترگمان]این موضوع از ساختار منطقی این تئوری کاست
[ترجمه گوگل]این به پایین از ساختار منطقی این نظریه خاتمه داد

8. Asia economic crisis started in 1997 and bottom out in 2000.
[ترجمه ترگمان]بحران اقتصادی آسیا در سال ۱۹۹۷ آغاز شد و در سال ۲۰۰۰ به پایان رسید
[ترجمه گوگل]بحران اقتصادی آسیا در سال 1997 آغاز شد و در سال 2000 پایین آمده است

9. What you say knocks the bottom out of his attempt to deceive us.
[ترجمه ترگمان]این چیزی است که شما می گویید، کف تلاش او برای فریب دادن ما را می زند
[ترجمه گوگل]آنچه شما می گویید پایین تلاش خود را برای فریب دادن ما می کشد

10. His pithy comments knocked the bottom out of my argument.
[ترجمه ترگمان]اظهارنظرهای pithy پایین را از جر و بحث من در می آورد
[ترجمه گوگل]نظر متفکرانه خود را به پایین از بحث من پایین آمد

11. Your objection knocked the bottom out of my original plan.
[ترجمه ترگمان]اعتراض تو از نقشه اصلی من ته کشید
[ترجمه گوگل]اعتراض شما از پایین برنامه اصلی من کم است

12. This day's news has knocked the bottom out of my life.
[ترجمه ترگمان]خبر امروز آخر زندگی ام را خراب کرده است
[ترجمه گوگل]اخبار این روز از زندگی من پایین آمده است

13. The lamp cord should firmly bottom out in the end of the dimmer housing slot.
[ترجمه ترگمان]کابل لامپ باید به طور محکم در انتهای شیار مانده مسکن کاهش یابد
[ترجمه گوگل]لامپ لامپ باید در انتهای اسلات مسکن دیمر به طور قائم به پایین بپردازد

14. He knocked the bottom out of the rumours by explaining how matters stood.
[ترجمه ترگمان]او با توضیح دادن به موضوع اصلی، ته دل این شایعات را از بین برد
[ترجمه گوگل]او با پایین آمدن از شایعات، توضیح داد که چطوری وجود دارد، پایین آمد

پیشنهاد کاربران

به ته خط رسیدن

رو به بهبود گذاشتن، تخفیف یافتن
فروکش کردن،
گذر از پایین ترین نقطه و شروع به صعود

تثبیت شدن
بهبود بافتن


کلمات دیگر: