کلمه جو
صفحه اصلی

fumigate


معنی : ضد عفونی کردن، بخار دادن، دود دادن
معانی دیگر : (به ویژه به منظور گند زدایی یا حشره کشی) دود دادن، (با گاز دود) گند زدایی کردن، کهتاب کردن، دود آکند کردن، با گاز ضد عفونی کردن، (قدیمی) عطر زدن به

انگلیسی به فارسی

بخاردادن، دود دادن، ضد عفونی کردن


fumigate، ضد عفونی کردن، بخار دادن، دود دادن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: fumigates, fumigating, fumigated
• : تعریف: to expose to smoke or chemical fumes, esp. for the purpose of disinfecting or exterminating pests.
مشابه: fume

• expose to smoke or steam for the purpose of disinfecting or exterminating pests
if you fumigate something, you disinfect it, for example in order to get rid of germs or insects, by using special chemicals.

مترادف و متضاد

disinfect, ventilate


ضد عفونی کردن (فعل)
disinfect, fumigate

بخار دادن (فعل)
fume, steam, fumigate

دود دادن (فعل)
fume, fumigate, smoke

Synonyms: air out, antisepticize, circulate, decontaminate, deodorize, fan, freshen, purify, sanitize, sterilize, vaporize


جملات نمونه

1. We had to fumigate the cellar to get rid of cockroaches.
[ترجمه ترگمان]مجبور بودیم سرداب را fumigate کنیم تا از شر سوسک خلاص شویم
[ترجمه گوگل]ما مجبور بودیم انبار را برای تخریب سوسکها بمالیم

2. They fumigated the room to kill the vermin.
[ترجمه ترگمان]اونا اتاق رو ضدعفونی کردن تا حشرات رو بکشن
[ترجمه گوگل]آنها اتاق را برای کشتار مضر ها فوم می کردند

3. The hospital wards were fumigated after the outbreak of typhus.
[ترجمه ترگمان]بخش بیمارستان بعد از شیوع تیفوس ضدعفونی شد
[ترجمه گوگل]بخش های بیمارستان بعد از شیوع تیفوس بوسیله فومیگماتیسم صورت گرفت

4. The hospital ward was fumigated after the outbreak of typhus.
[ترجمه ترگمان]بخش بیمارستان پس از شیوع تیفوس fumigated شد
[ترجمه گوگل]بخش بیمارستان بعد از شیوع تیفوس بوسیله فومیزه شد

5. The house had then to be fumigated, and Ann and 1 were in quarantine for six weeks.
[ترجمه ترگمان]آن وقت خانه مجبور شده بود که برای شش هفته در قرنطینه باشد
[ترجمه گوگل]پس از آن، خانه را بومی کرد و Ann و 1 در شش هفته در قرنطینه قرار گرفتند

6. Some people fumigate with lawn-mower exhaust.
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم از اگزوز ماشین بخار می کنن
[ترجمه گوگل]بعضی از افراد با اگزوز ماشین چمن زنی فومجت می کنند

7. Objective To research on the efficacy of the fumigate instrument in high mosquito environment of Beiwan.
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق در مورد اثربخشی ابزار fumigate در محیط پشه بالا of
[ترجمه گوگل]هدف: به منظور بررسی اثربخشی ابزار فومیگات در محیط پشه بالا در بیوان

8. To arrange allocate empty containers and clean or fumigate containers for shipping companies.
[ترجمه ترگمان]برای ترتیب دادن ظروف خالی و ظروف تمیز و یا fumigate برای شرکت های حمل و نقل
[ترجمه گوگل]برای ترتیب قرار دادن ظروف خالی و تمیز کردن و یا fumigate ظروف برای شرکت های حمل و نقل

9. Fumigate the center received more than 30 telephone counselling.
[ترجمه ترگمان]این مرکز بیش از ۳۰ مشاور تلفنی دریافت کرده است
[ترجمه گوگل]Fumigate مرکز دریافت بیش از 30 مشاوره تلفنی

10. Heat the vinegar, close doors and windows, fumigate in the room from time to time, which can effectively kill the flu virus.
[ترجمه ترگمان]سرکه، سرکه، درها و پنجره ها را حرارت دهید و گاه به گاه در اتاق به طور موثر ویروس آنفولانزا را بکشید
[ترجمه گوگل]سرکه را گرم کنید، درب ها و پنجره ها را ببندید، گاه به طور فومی در اتاق بیدار می شوید که می تواند ویروس آنفلوانزا را به طور موثر کشتن دهد

11. There are only orchids and irises fumigate your great soul of poetry.
[ترجمه ترگمان]فقط گل ارکیده و زنبق، روح بزرگ شعر را fumigate
[ترجمه گوگل]تنها ارکیده ها و ارواح وجود دارد که روح بزرگ شما را به خود جلب می کند

12. Fumigate good or bad depends on the quality of the technical and Painters seriously.
[ترجمه ترگمان]fumigate خوب یا بد به کیفیت نقاشان فنی و نقاشان بستگی دارد
[ترجمه گوگل]بدبختی خوب یا بد بستگی به کیفیت فنی و نقاشی ها دارد

13. As preventive, spray plants with systemic insecticide or fumigate them regularly.
[ترجمه ترگمان]به عنوان پیشگیرانه، اسپری کردن گیاهان با حشرات را به طور منظم به کار ببرید و یا به طور مرتب از آن ها استفاده کنید
[ترجمه گوگل]به عنوان پیشگیری کننده، اسپری گیاهان با حشره کش سیستمیک و یا به طور منظم آنها را fumigate

14. Fumigate wood packaging has been exported to countries around the world.
[ترجمه ترگمان]بسته بندی چوب fumigate به کشورهایی در سراسر جهان صادر شده است
[ترجمه گوگل]بسته بندی چوب Fumigate به کشورهای جهان صادر شده است

15. The hospital ward is fumigate after the outbreak of typhus.
[ترجمه ترگمان]بخش بیمارستان پس از شیوع تیفوس fumigate است
[ترجمه گوگل]بخش بیمارستان پس از شیوع تیفوس، بوی بد دهان می کند

After the appearance of typhus, the whole house was fumigated.

پس از پیدایش بیماری تیفوس همه‌ی خانه را با گازدود گندزدایی کردند.


پیشنهاد کاربران

ضدعفونی کردن با گازو مواد شیمیایی


کلمات دیگر: