1. I have a blind spot where classic music is concerned.
[ترجمه ترگمان]من یک نقطه کور دارم که در آن موسیقی کلاسیک به آن مربوط می شود
[ترجمه گوگل]من یک نقطه کور در جایی که موسیقی کلاسیک دارد، وجود دارد
2. The prime minister has a blind spot on ethical issues.
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر نقطه کور در مسائل اخلاقی دارد
[ترجمه گوگل]نخست وزیر دارای مسائل اخلاقی است
3. I have a blind spot where maths is concerned.
[ترجمه ترگمان]من یک نقطه کور دارم که در آن ریاضیات مربوط می شود
[ترجمه گوگل]من یک نقطه کور در ریاضیات دارم
4. I have a blind spot where modern art is concerned.
[ترجمه ترگمان]من یک نقطه کور دارم که در آن هنر مدرن به آن مربوط می شود
[ترجمه گوگل]من یک نقطۀ کور در مورد هنر مدرن دارم
5. I have a blind spot where jazz is concerned .
[ترجمه ترگمان]من یه نقطه کور دارم که جز \"جاز\" توش نیست
[ترجمه گوگل]من یک نقطه کور و جاز دارد
6. I have a blind spot where computers are concerned.
[ترجمه ترگمان]من یک نقطه کور دارم که در آن رایانه ها نگران هستند
[ترجمه گوگل]من یک نقطه کور در مورد کامپیوترها دارم
7. Our persistent cultural blind spot on the effects of such exclusion is now proving to be very problematic.
[ترجمه ترگمان]نقطه کور فرهنگی پایدار ما در مورد اثرات این محرومیت در حال حاضر اثبات شده است که بسیار مشکل ساز خواهد بود
[ترجمه گوگل]نقطه شروع کورسوختۀ فرهنگی ما در مورد اثرات چنین محرومیت اکنون ثابت شده است که بسیار مشکل ساز است
8. Critics accuse him of having a blind spot on issues of ethics.
[ترجمه ترگمان]منتقدان وی را به داشتن نقطه کور در مسائل اخلاقی متهم می کنند
[ترجمه گوگل]منتقدان او را متهم به داشتن نقطه کور در مسائل اخلاقی می کنند
9. It was the blind spot of the internationalist Left.
[ترجمه ترگمان]نقطه کور از سمت چپ بود
[ترجمه گوگل]این نقطه کور چپ بین المللی بود
10. But the biggest blind spot is the inability of Bush and Evans to see that there are other perspectives on free trade.
[ترجمه ترگمان]اما بزرگ ترین نقطه کور ناتوانی بوش و ایوانز است تا ببینند که دیدگاه های دیگری درباره تجارت آزاد وجود دارد
[ترجمه گوگل]اما بزرگترین نقطه کور، عدم توانایی بوش و ایوانز است تا ببینیم که دیدگاه های دیگر در مورد تجارت آزاد وجود دارد
11. Trident seems to occupy a blind spot for a Government otherwise over-enthusiastic about cutbacks in public expenditure.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که ترایدنت یک نقطه کور برای دولت اشغال کرده در غیر این صورت نسبت به کاهش هزینه های عمومی مشتاق است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد Trident یک نقطه کور را برای یک دولت در نظر گرفته است که در مقایسه با هزینه های عمومی، بیش از حد مشتاق است
12. The queue shuffled into a blind spot between two viewports.
[ترجمه ترگمان]صفی بین دو viewports در یک نقطه کور وارد شد
[ترجمه گوگل]صف یک نقطه کور بین دو منظره یاب قرار گرفته است
13. Kuhn pointed out the problem of the blind spot of a model.
[ترجمه ترگمان]Kuhn به مساله نقطه کور یک مدل اشاره کرد
[ترجمه گوگل]کوهن مسئله نقطه کور یک مدل را ذکر کرد
14. He has a blind spot, where modern art is concerned.
[ترجمه ترگمان]او یک نقطه کور دارد، که در آن هنر مدرن به آن مربوط می شود
[ترجمه گوگل]او یک نقطه کور است، که در آن هنر مدرن مورد توجه است
15. The fovea has only cones, and the blind spot or papilla has no receptors.
[ترجمه ترگمان]The فقط مخروط ها هستند، و نقطه کور و یا papilla هیچ گیرنده ندارند
[ترجمه گوگل]fovea تنها مخروطی است، و نقطه کور یا پاپیلا گیرنده ندارد