1. He didn't want to be a snitch, and besides, Kevin was his friend.
[ترجمه ترگمان]او نمی خواست که خبرچین باشد و از این گذشته، کوین دوست او بود
[ترجمه گوگل]او نمی خواست دردسر ساز باشد و علاوه بر این، کوین دوستش بود
2. You little snitch! I'll never tell you anything again!
[ترجمه فهیمه] یه کمی خبرچینی، دیگه هرگز چیزی بهت نمی گم
[ترجمه سلیمانی] ای خبرچین پست! دیگه هیچ چیز بهت نمیگم !
[ترجمه ترگمان]! تو خبرچین فسقلی دیگر هرگز چیزی به تو نخواهم گفت!
[ترجمه گوگل]شما کمی تند و زننده! من هرگز دوباره به شما چیزی نمیگویم
3. Those who snitch can receive commendations and rewards of up to $ 500.
[ترجمه رضا] کسانی که خبرچینی برای ما کنند تا 500 دلارجایزه و پاداش دریافت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]کسانی که گوی زرین را دریافت کنند، commendations و جایزه ۵۰۰ دلار را دریافت کنند
[ترجمه گوگل]افرادی که می ترسند می توانند از 500 دلار به عنوان پاداش و پاداش دریافت کنند
4. Promise you won't snitch?
[ترجمه فهیمه] قول بده به کسی چیزی نمی گی
[ترجمه ترگمان]قول میدی که خبرچین نخواهی شد؟
[ترجمه گوگل]وعده شما را نشنود؟
5. They considered it a crime to snitch on one of their own group to the teacher.
[ترجمه ترگمان]آن ها آن را به عنوان یک جنایت برای تبدیل شدن به یک نفر از گروه خود به سمت معلم در نظر گرفتند
[ترجمه گوگل]آنها آن را یک جنایت به یکی از گروه های خود را به معلم محکوم کردند
6. If he needed a snitch, did he need to wait this long to get one?
[ترجمه ترگمان]اگه اون به خبرچین نیاز داشت باید اینقدر صبر می کرد تا یکی بیاد؟
[ترجمه گوگل]اگر او نیاز به یک snitch، آیا او نیاز به صبر طولانی برای گرفتن یکی؟
7. After a snitch at the party released the photo, the press went wild with allegations.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه یک گوی طلایی در مهمانی منتشر شد، مطبوعات از اتهامات خارج شدند
[ترجمه گوگل]پس از یک حیرت در حزب این عکس را منتشر کرد، مطبوعات با اتهامات وحشیانه وخیم شدند
8. Michael: Never snitch on a friend, KITT. Besides, he's right. It is my responsibility.
[ترجمه ترگمان]\"هیچ وقت با یکی از دوستاش بازی نمی کنه\" kitt به علاوه، حق با اونه مسئولیت من است
[ترجمه گوگل]مایکل هرگز بر روی یک دوست، KITT شوخی می کند علاوه بر این، او درست است این مسئولیت من است
9. Lieutenant Colonel Frank Slade: But not a 6 snitch.
[ترجمه ترگمان]\"سرهنگ سرهنگ\" فرانک اسلید - اما نه یه خبرچین معمولی -
[ترجمه گوگل]سرهنگ دوم فرانک اسلید، اما نه شلاق زدن
10. Colonel Slade: But not a snitch!
[ترجمه ترگمان]اما خبرچین نیست
[ترجمه گوگل]سرهنگ اسلید اما یک مزخرف نیست!
11. I managed to snitch abdul abdullah's breakfast.
[ترجمه ترگمان]من breakfast s رو بلد بودم
[ترجمه گوگل]من توانستم صبحانه عبدالله عبدالله را خراب کنم
12. At the last moment, Harry caught the Snitch for 150 points.
[ترجمه ترگمان]هری در آخرین لحظه گوی زرین را برای ۱۵۰ امتیار گرفت
[ترجمه گوگل]هری در آخرین لحظه Snitch را برای 150 امتیاز گرفت
13. But not a snitch!
[ترجمه ترگمان]اما خبرچین نیست
[ترجمه گوگل]اما یک خرچنگ نیست!
14. Frank : But not a snitch!
[ترجمه ترگمان]اما خبرچین نیست
[ترجمه گوگل]فرانک اما یک مزخرف نیست!