1. She was clearly embarrassed at times by Durkin's bumptious behaviour.
[ترجمه ترگمان]او به طور واضح از رفتار bumptious دور شده بود
[ترجمه گوگل]او بارها و بارها رفتار بارور Durkin را خجالت زده کرد
2. Or bummed out, or bumped off, or some bumptious buckaroo had burst your bubble.
[ترجمه ترگمان]یا قاطی کرده بود، یا یه گاوچران حرف زده بود که تو your منفجر کرده بود
[ترجمه گوگل]یا از دست رفته، یا ضربه زده، و یا برخی از buckaroo پر سر و صدا حباب خود را پشت سر گذاشت
3. Some of these secular priests were ignorant, bumptious.
[ترجمه ترگمان]برخی از این کشیش های غیر روحانی جاهل بودند
[ترجمه گوگل]بعضی از این کشیشان سکولار نادان و بی رحم بودند
4. Keep that bumptious bastard out of my hair, but book me on his flights.
[ترجمه ترگمان]آن حرومزاده خودپسند را از موهایم بیرون بکش، اما من را روی پروازهای او بگذار
[ترجمه گوگل]این موهار پر از موی خود را نگه دارید، اما من را در پروازهای خود ذخیره کنید
5. She had been out with a young lawyer once, a bumptious and ambitious man, and a boring one.
[ترجمه ترگمان]یک بار با یک وکیل جوان، یک مرد مغرور و جاه طلب بیرون آمده بود
[ترجمه گوگل]او یک بار یک وکیل جوان، یک مرد پرشور و بلند پروازانه و یک خسته کننده بود
6. Always require that some are warm. Even though being that the pick is bumptious commemorate.
[ترجمه ترگمان]همیشه به این مساله نیاز داشته باشید که برخی از آن ها گرم هستند حتی با وجود این که این انتخاب به یادگار زنده است
[ترجمه گوگل]همیشه نیاز دارید که برخی گرم شوند هرچند که این انتخاب را به یاد ماندنی می اندازد
7. Mr Cameron has yet to hit on a rhetorical register between bitter and bumptious.
[ترجمه ترگمان]آقای کامرون هنوز هم باید به یک ثبت لفاظی بین تلخ و bumptious دست یابد
[ترجمه گوگل]آقای کامرون تا به حال در مورد ثبت نام لفظی بین تلخ و پر سر و صدا وجود دارد
8. His classmates called him a show - off because of his bumptious airs.
[ترجمه ترگمان]هم کلاسی هایش او را به خاطر پخش برنامه های his به او نشان دادند
[ترجمه گوگل]همکلاسی های او به دلیل اوضاع و احوال او، به او نشان دادند