کلمه جو
صفحه اصلی

slake


معنی : فرو نشستن، کاهش، خاموش کردن، کاهش یافتن، معتدل شدن
معانی دیگر : فرونشاندن (شهوت یا تشنگی یا خشم یا انتقام و غیره)، کام دل گرفتن، سیراب کردن یا شدن، تخفیف دادن، (آهک) کشتن، آبدیده شدن، (آتش) خاموش کردن یا شدن، کم کردن یا شدن، فروکشی، ابدیده کردن

انگلیسی به فارسی

فروکشی، تخفیف، کاهش، فرونشستن، معتدل شدن، کاهش یافتن، ابدیده کردن


شلاق زدن، کاهش یافتن، خاموش کردن، کاهش، معتدل شدن، فرو نشستن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: slakes, slaking, slaked
(1) تعریف: to satisfy or relieve (thirst, appetite, lust, or the like) by decreasing the strength or intensity of.
مشابه: appease, assuage, quench

- He'd been playing hard out on the field and needed to slake his thirst.
[ترجمه ترگمان] او روی زمین سفت و سخت مشغول بازی بود و نیاز داشت که عطش او را سیراب کند
[ترجمه گوگل] او در این زمینه سخت تلاش کرده و خواستار خستگی او شده است

(2) تعریف: to make (a fire) go out.
مشابه: quench
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: of lime, to crumble or disintegrate during processing with water.

• quench, satisfy a desire (such as hunger, thirst, etc.); moderate, lessen the intensity of something; extinguish, put out; combine lime with water
if you slake your thirst, you drink something which takes your thirst away; a literary use.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] شکفتن - فروپاشیدن

مترادف و متضاد

فرو نشستن (فعل)
abate, subside, be quenched, founder, be quelled, settle, slake

کاهش (فعل)
scale down, slake

خاموش کردن (فعل)
snub, out, dumb, stanch, silence, quench, stifle, smother, extinguish, muffle, put out, hush, make silent, slake, snub out, suffocate

کاهش یافتن (فعل)
slake

معتدل شدن (فعل)
slake

جملات نمونه

1. lime may slake in moist air
آهک ممکن است در هوای مرطوب آبدیده شود.

2. I don't think Dick will ever manage to slake his lust for power.
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم دیک تا به حال موفق به فرونشاندن عطش خود برای قدرت او شود
[ترجمه گوگل]فکر نمی کنم دیک هرگز نتواند قدرت خود را از دست دهد

3. He had managed to slake her lust.
[ترجمه ترگمان]او توانسته بود شهوت خود را سیراب کند
[ترجمه گوگل]او موفق شده بود که دلش را تنگ کند

4. Slake the cornflour in the milk and add to the pan.
[ترجمه ترگمان]cornflour را در شیر بریزید و به ماهی تابه اضافه کنید
[ترجمه گوگل]گندم را در شیر بریزید و به تابه اضافه کنید

5. We had to slake ourselves with rainwater in the desert.
[ترجمه ترگمان]ما مجبور بودیم که در صحرا آب باران را سیراب کنیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور بودیم خود را با آب باران در بیابان بشکنیم

6. Naturally, this did not slake Schleicher's thirst of power.
[ترجمه ترگمان]طبیعی است که عطش s را سیراب نمی کند
[ترجمه گوگل]به طور طبیعی، این نشانه قدرت قدرت Schleicher را از دست ندهید

7. Nothing can slake his anger.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند خشمش را رفع کند
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمیتواند خشمش را بشکند

8. Fair words slake wrath.
[ترجمه ترگمان]کلمات زیبا خشم رو دفع می کنن
[ترجمه گوگل]کلمات عجیب و غریب خشم

9. It is diverted hundreds of miles along aqueducts to slake the thirst of Los Angeles, Phoenix and Tucson.
[ترجمه ترگمان]برای رفع تشنگی لس آنجلس، فینیکس و توسان، صدها مایل طول راه را برای رفع تشنگی اختصاص داده است
[ترجمه گوگل]این صدها مایل در امتداد رودخانه ها به منظور خنک کردن تشنگی لس آنجلس، ققنوس و توسان به کار رفته است

10. Dessert selections at San Remo are modest but provide ample opportunity to slake that end-of-the-meal sweet craving.
[ترجمه ترگمان]انتخاب Dessert در سن Remo نسبتا کم است اما فرصت کافی برای رفع این اشتیاق شیرین وعده غذایی فراهم می آورد
[ترجمه گوگل]انتخاب های دسر در سان رمو نسبتا کم است، اما فرصتی وسیع برای تسکین شیرین بودن غذا به دست می آورند

11. On a sultry afternoon you may find a long line of people at the drinking fountain waiting to slake their thirst.
[ترجمه ترگمان]در یک بعدازظهر گرم و شرجی، می توان صفی طولانی از مردم را که در کنار چشمه نوشیدن منتظر بودند تا عطش خود را سیراب کنند
[ترجمه گوگل]در بعد از ظهر سرد، شما ممکن است یک خط طولانی از مردم در چشمه آشامیدنی در انتظار تشنگی خود را کشف کنید

12. At the field I bought several cans of pineapple juice to slake my thirst and took off with my unkempt warriors for Kwajalein in the Marshall Islands.
[ترجمه ترگمان]در مزرعه چند قوطی آب میوه خریدم که عطش خود را سیراب کنم و جنگ جویان ژولیده خود را برای Kwajalein در جزایر مارشال بردم
[ترجمه گوگل]در این زمینه، چندین قوطی آب آناناس را خریدم تا تشنگی خود را از بین ببرم و با جنگجویان ناخوشایند خود را برای کوجیالین در جزایر مارشال بردم

13. The systematic desensitization, as basic way of behavior thereby, helps get rid of and slake the anxiety.
[ترجمه ترگمان]The سیستماتیک، به عنوان روش اصلی رفتار، به رهایی از شر و رفع اضطراب کمک می کند
[ترجمه گوگل]حساسیت سیستماتیک، به عنوان روش اصلی رفتار در نتیجه، کمک می کند تا از شر اضطراب خلاص شوید و از بین ببرید

We slaked our thirst with melted snow.

تشنگی خود را با برف مذاب فرونشاندیم.


Homa's description slaked our curiosity.

شرحی که هما داد کنجکاوی ما را فرونشاند.


Lime may slake in moist air.

آهک ممکن است در هوای مرطوب آبدیده شود.


پیشنهاد کاربران

ارضا کردن ( نیاز )

شل شدن

رفع تشنگی
slake your thirst with some lemonade


کلمات دیگر: