کلمه جو
صفحه اصلی

proletarian


معنی : کارگر، عضو طبقه کارگر، کارگری، وابسته بکارگر
معانی دیگر : وابسته به طبقه ی کارگر، کارگران، رنجبری

انگلیسی به فارسی

عضو طبقه کارگر، کارگر، وابسته بکارگر، کارگری


پرولتاریا، کارگر، عضو طبقه کارگر، کارگری، وابسته بکارگر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining or belonging to, or characteristic of the proletariat.
مشابه: popular

- The proletarian class wielded little power in nineteenth century Europe.
[ترجمه ترگمان] طبقه کارگر در قرن نوزدهم اروپا قدرت چندانی به کار برد
[ترجمه گوگل] کلاس پرولتاریا قدرت کم در اروپای قرن نوزدهم داشت
اسم ( noun )
مشتقات: proletarianism (n.)
• : تعریف: one of the proletariat.
مشابه: laborer

• worker, commoner, laborer; member of the working class; member of the lowest social class
of or about the working class; of or about the proletariat, of the lowest social class
proletarian means relating to the proletariat; a formal word.

مترادف و متضاد

کارگر (اسم)
labor, effective, operative, proletarian, worker, employee, working, employe, laborer, workman, working man, workpeople

عضو طبقه کارگر (اسم)
proletarian

کارگری (صفت)
blue-collar, proletarian, laboring, labouring

وابسته به کارگر (صفت)
proletarian

جملات نمونه

1. Dr. Norman Bethune impersonates the spirit of proletarian internationalism.
[ترجمه ترگمان]دکتر نورمن بتون، روح رنجبران internationalism را تقویت می کرد
[ترجمه گوگل]دکتر نورمن بیوتون روحیه انترناسیونالیسم پرولتری را جعل می کند

2. Both the bourgeois ideology and the proletarian false consciousness are products of particular social relations present in capitalism.
[ترجمه ترگمان]هم ایدئولوژی بورژوا و هم رنجبران نادرست، محصولاتی از روابط اجتماعی خاص هستند که در سرمایه داری وجود دارند
[ترجمه گوگل]هر دو ایدئولوژی بورژوایی و آگاهی کاذب پرولتری محصولاتی از روابط اجتماعی خاص موجود در سرمایه داری هستند

3. This was a frankly proletarian town, laid out in regular rows of plain brick houses.
[ترجمه ترگمان]این شهر یک شهر کوچک proletarian بود که در ردیف های منظمی از خانه های آجری معمولی قرار داشت
[ترجمه گوگل]این یک شهر رفرم ​​پرولتاریا بود که در ردیف های منظم از خانه های آجری ساده قرار داشت

4. Many of the originally proletarian elements had been appropriated and reorientated by petit-bourgeois writers and publishers during the previous half-century.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این عناصر در اصل، به وسیله نویسندگان و ناشران در طول نیمه قرن گذشته، در اختیار نویسندگان و ناشران قرار گرفته بودند
[ترجمه گوگل]بسیاری از عناصر اصلی پرولتاریا در نیم قرن گذشته، توسط نویسندگان و ناشران خرده بورژوایی مجددا به هم متصل شده بودند

5. They reacted, in particular, to the upsurge in proletarian and, from the turn of the century, peasant unrest.
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور خاص، نسبت به افزایش رنجبران و از اواخر قرن، نا آرامی واکنش نشان دادند
[ترجمه گوگل]آنها به ویژه در برابر پرولتاریا و از نویدۀ قرن ناآرامی دهقانان واکنش نشان دادند

6. It constituted the institutional embodiment of proletarian unity and class consciousness.
[ترجمه ترگمان]این، تجسم سازمانی یگانگی طبقه و آگاهی طبقاتی را تشکیل می داد
[ترجمه گوگل]این اصلاح نهادی از اتحاد یک پرولتر و آگاهی طبقاتی بود

7. Marx distinguished two classes, bourgeois and proletarian, based on the ownership of the means of production.
[ترجمه ترگمان]مارکس از دو طبقه، طبقه بورژوا و طبقه، براساس مالکیت وسایل تولید متمایز بود
[ترجمه گوگل]مارکس مارکسیسم را بر اساس مالکیت ابزار تولید دو طبقه، بورژوایی و پرولتری تشخیص داد

8. Many were convinced that only a proletarian revolution could remove discrimination.
[ترجمه ترگمان]بسیاری معتقد بودند که تنها یک انقلاب کارگری می تواند تبعیض را حذف کند
[ترجمه گوگل]بسیاری معتقد بودند که تنها یک انقلاب پرولتری می تواند تبعیض را حذف کند

9. Even for the socialists the road to proletarian triumph ran through a fully developed capitalism.
[ترجمه ترگمان]حتی برای سوسیالیست ها مسیر پیروزی کارگران از طریق یک نظام سرمایه داری کاملا توسعه یافت
[ترجمه گوگل]حتی برای سوسیالیست ها راه پیروزی پرولتاریا از طریق یک سرمایه داری کاملا توسعه یافته است

10. He is the father of proletarian literature.
[ترجمه ترگمان]او پدر ادبیات کارگری است
[ترجمه گوگل]او پدر ادبیات پرولتری است

11. Suyu was a great proletarian revolutionist and an outstanding military scientist.
[ترجمه ترگمان]Suyu یک انقلابی عظیم و یک دانشمند نظامی برجسته بود
[ترجمه گوگل]سوئو یک انقلابی بزرگ پرولتری و یک دانشمند برجسته نظامی بود

12. The Great Proletarian Cultural Revolution bursted in her youth. But her nature seemed to have found the way quite elegantly .
[ترجمه ترگمان]انقلاب فرهنگی Proletarian کبیر در جوانیش بود اما به نظر می رسید که طبیعت او به طرز زیبایی راه را یافته است
[ترجمه گوگل]انقلاب فرهنگی پرولتاریای بزرگ در جوانان او بوجود آمد اما طبیعت او به نظر می رسید راهی بسیار ظریف پیدا کرده است

13. The proletarian patriotism is combined with internationalism.
[ترجمه ترگمان]میهن پرستی رنجبران با internationalism ترکیب می شود
[ترجمه گوگل]وطن پرستی پرولتری با انترناسیونالیسم ترکیب شده است

14. The second kind, namely, the proletarian - socialist world revolution, thereupon began.
[ترجمه ترگمان]از این رو، دومین نوع، یعنی انقلابی در جهان سوسیالیستی، آغاز شد
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب، نوع دوم، یعنی انقلاب جهانی پرولتاریا - سوسیالیستی آغاز شد

15. Zhang Wentian was an outstanding proletarian revolutionist and theorist.
[ترجمه ترگمان]ژانگ Wentian یک انقلابی و انقلابی برجسته بود
[ترجمه گوگل]ژانگ ونتیان انقلابی و نظریه پرداز برجسته پرولتری بود

پیشنهاد کاربران

عضو طبقه ی کارگر

پرولتری

proletarian ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: پرولتاریایی
تعریف: مربوط به پرولتاریا


کلمات دیگر: