کلمه جو
صفحه اصلی

dyspeptic


معنی : بد خلق، غمگین، دارای اختلال هاضمه، بد گوار
معانی دیگر : ترشرو، غرغرو، وابسته به بدگواری، دچار بدگواری (یا سو هاضمه)، موجب بدگواری، دشگواری آور

انگلیسی به فارسی

دارای اختلال هاضمه، بدگوار، غمگین، بدخلق


دیسپپتید، بد خلق، دارای اختلال هاضمه، غمگین، بد گوار


انگلیسی به انگلیسی

• one who suffers from indigestion
subject to indigestion
someone who is dyspeptic is suffering from indigestion or often suffers from it; a formal word.

مترادف و متضاد

بد خلق (صفت)
grumpy, moody, bad-tempered, choleric, grouchy, ornery, cantankerous, dyspeptic, capernoited, gruff, ill-natured, ill-tempered

غمگین (صفت)
depressed, grave, down, cheerless, heartsick, sad, dyspeptic, care-worn, sorrowful, sorry, woeful, heartsore, heavy-hearted, melancholic, tristful

دارای اختلال هاضمه (صفت)
dyspeptic

بد گوار (صفت)
dyspeptic, indigestible

جملات نمونه

1. a dyspeptic old man
پیرمرد کژخلق

2. We can therefore discount his dyspeptic remarks about Coleridge being an apostate.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما می توانیم نکات مربوط به سو هاضمه او در مورد اینکه او مرتد شده را تخفیف دهیم
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما می توانیم نظرات خود را در مورد Coleridge که معصوم است، تخفیف دهیم

3. Below, in the dyspeptic belly of the city, the subway platform was twenty degrees hotter still.
[ترجمه ترگمان]در پایین، در شکم dyspeptic شهر، سکوی مترو بیست درجه گرم تر بود
[ترجمه گوگل]در پایین، در شکم نارسایی شهر، پلت فرم مترو در 20 درجه گرمتر بود

4. Dyspeptic Patients With Visceral Hypersensitivity : Sensitisation of Pain Specific or Multimodal Pathways?
[ترجمه ترگمان]dyspeptic بیماران مبتلا به Visceral Hypersensitivity: sensitisation از مسیرهای Pain یا multimodal؟
[ترجمه گوگل]بیماران دیسپپتید با حساسیت بیش از حد احشاء: حساسیت مسیرهای خاص یا چندمتغالی درد؟

5. This kind of undesirable lifestyle causes function of dyspeptic, airframe extremely easily to wait for disease mussily .
[ترجمه ترگمان]این نوع شیوه زندگی نامطلوب باعث می شود که عملکرد دچار سو هاضمه، هواپیما به شدت هواپیما بماند تا منتظر بروز بیماری شود
[ترجمه گوگل]این نوع شیوه زندگی نامطلوب سبب ایجاد اختلالات روحی و روانی می شود که به راحتی می تواند به بیماری MS کمک کند

6. Child coating on the tongue is hoar, be dyspeptic?
[ترجمه ترگمان]سر بچه روی زبان hoar است، dyspeptic؟
[ترجمه گوگل]پوشش کودک در زبان هشدار است، اختلال ایجاد می کند؟

7. Dyspeptic travel commentators, though, have increasingly fewer reasons to kick around the globe - trotting Japanese.
[ترجمه ترگمان]با این حال، مفسران سفر دریایی دلایل کمتری برای لگد زدن به دور دنیا دارند
[ترجمه گوگل]با این حال، مفسران سفر دیسپپتیک، دلایل فزاینده ای را در سراسر دنیا می کاهند - ژاپنی ها سرگردان هستند

8. Each of the patients examined had been referred for upper gastrointestinal endoscopy to investigate dyspeptic symptoms.
[ترجمه ترگمان]هر یک از بیمارانی که معاینه شدند، برای بررسی علایم بیماری که دچار سو هاضمه بودند، به دستگاه گوارش بالایی مراجعه کرده بودند
[ترجمه گوگل]هر یک از بیماران مورد بررسی برای آندوسکوپی دستگاه گوارش فوقانی جهت بررسی علائم دیسپپتید مراجعه کرده بودند

9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

10. The control subjects were 23 patients concurrently undergoing endoscopy for dyspeptic symptoms.
[ترجمه ترگمان]افراد تحت کنترل ۲۳ بیمار را به صورت همزمان تحت فشار قرار دادند تا علائم سو هاضمه در آن ها وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]23 نفر از بیماران تحت درمان با اندوسکوپی برای علائم دیسپپتید مورد بررسی قرار گرفتند

11. Can create oneself immunity system so ache of wrong, chronic fatigue, muscle, agnail, dyspeptic, constipation.
[ترجمه ترگمان]می تواند سیستم ایمنی خود را به خاطر درد، خستگی مزمن، ماهیچه، agnail و یبوست ایجاد کند
[ترجمه گوگل]می توانید سیستم ایمنی بدن خود را ایجاد کنید تا درد ناشی از اشتباه، خستگی مزمن، عضله، درد قفسه سینه، اختلالات گوارشی، یبوست ایجاد کنید

12. See the pictures, read the pictures until you get dyspeptic .
[ترجمه ترگمان]عکس ها رو ببین تا dyspeptic رو بدست نیاری
[ترجمه گوگل]تصاویر را ببینید، تصاویر را بخوانید تا زمانی که ناراحت شوید

a dyspeptic old man

پیرمرد کژخلق


پیشنهاد کاربران

ناگوار، تندخویانه

dyspeptic ( تغذیه )
واژه مصوب: دُش گوارشی
تعریف: مربوط به دُش گواری


کلمات دیگر: