کلمه جو
صفحه اصلی

gutsy


(عامیانه) دل و جرات دار، پردل، جسورانه، جسورانه naddershah was a gutsy man نادر شاه مرد پر دلی بود

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) دل و جرات دار، پردل، جسورانه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: gutsier, gutsiest
مشتقات: gutsily (adv.), gutsiness (n.)
(1) تعریف: (informal) bold; courageous.
متضاد: gutless
مشابه: mettlesome

- Organizing a protest was a gutsy thing to do.
[ترجمه ترگمان] سازماندهی یک اعتراض کاری بود که باید انجام می شد
[ترجمه گوگل] سازماندهی اعتراض یک چیز جالبی بود
- It was pretty gutsy of her to audition for that part.
[ترجمه ترگمان] خیلی شجاعانه بود که اون نقش رو تست کنه
[ترجمه گوگل] برای این بخش از آن خوشتان آمد

(2) تعریف: strong and earthy in style, manner, or effect.

- The song has gutsy lyrics.
[ترجمه ترگمان] آهنگ سرود gutsy دارد
[ترجمه گوگل] این آهنگ دارای اشعار گوتسی است

• (slang) courageous, brave, daring; spirited, vigorous, robust
someone who is gutsy shows courage or determination; an informal word.
something that is gutsy expresses a meaning or idea very powerfully and vividly; an informal word.

مترادف و متضاد

bold, brave


Synonyms: courageous, determined, gallant, game, indomitable, intrepid, mettlesome, plucky, resolute, spirited, spunky, staunch, unfearful, valiant


Antonyms: cowardly, fearful, timid


جملات نمونه

1. naddershah was a gutsy man
نادر شاه مرد پر دلی بود.

2. I've always been drawn to tough, gutsy women.
[ترجمه ترگمان]من همیشه به زن های شجاع و شجاع جذب شده بودم
[ترجمه گوگل]من همیشه به زنان دشوار و گره خورده تبدیل شده ام

3. They admired his gutsy and emotional speech.
[ترجمه ترگمان]آن ها سخنرانی gutsy و احساسات او را تحسین کردند
[ترجمه گوگل]آنها سخنان جسورانه و عاطفی خود را تحسین کردند

4. She's a gutsy player, she never gives in.
[ترجمه ترگمان]او یک بازیکن شجاعانه است که هرگز تسلیم نمی شود
[ترجمه گوگل]او یک بازیکن گرمی است، او هرگز وارد نمی شود

5. It was a gutsy performance by McTaggart.
[ترجمه ترگمان]این یک نمایش gutsy از سوی McTaggart بود
[ترجمه گوگل]این McTaggart عملکرد gutsy بود

6. A gutsy but vulnerable underdog who swiped the prince and was still one of us at the end of it.
[ترجمه ترگمان]مبارزه شجاعانه اما آسیب پذیری که شاهزاده را کش داد و هنوز هم یکی از ما بود
[ترجمه گوگل]یک قاتل گوزی اما آسیب پذیر که شاهزاده را کشید و هنوز هم یکی از ما در پایان آن بود

7. Gutsy investors who bought into airline bonds reaped returns of nearly 30 % on average, according to Salomon.
[ترجمه ترگمان]به گفته سالومون، سرمایه گذاران gutsy که اوراق قرضه خطوط هوایی را خریداری کرده اند به طور متوسط ۳۰ درصد سود دارند
[ترجمه گوگل]طبق گفته سالومون، سرمایه گذاران گچی که به اوراق قرضه شرکت های هواپیمایی خریداری می شوند، به طور متوسط ​​حدود 30 درصد بازده را دریافت می کنند

8. It may mean the kind of outrageously gutsy behavior that one can not help but admire.
[ترجمه ترگمان]این ممکن است به این معنی باشد که یک نوع رفتار عصبی مصنوعی است که یک فرد نمی تواند به آن کمک کند اما تحسین کند
[ترجمه گوگل]این ممکن است به معنای نوع رفتار بی رحمانه گوزی باشد که کسی نمیتواند کمک کند اما تحسینش کند

9. Going to a start-up company was a gutsy career move.
[ترجمه ترگمان]رفتن به یک شرکت تازه کار، حرکت شغلی gutsy بود
[ترجمه گوگل]رفتن به یک شرکت راه اندازی یک حرکت حرفه ای بود

10. August Wilson's gutsy play on exploitation and oppression.
[ترجمه ترگمان]آگوست Wilson در مورد استثمار و ظلم و ستم بازی می کند
[ترجمه گوگل]بازی عجیب و غریب آگوست ویلسون در مورد استثمار و ستم

11. It is gutsy stuff, Headline is selling it hard and it is well worth supporting.
[ترجمه ترگمان]این gutsy است، Headline آن را سخت می فروشد و ارزش حمایت کردن را دارد
[ترجمه گوگل]این چیزهای جالب است، Headline به سختی فروش می کند و ارزش پشتیبانی آن را دارد

12. The music is just not as gutsy or spirited or tuned into the needs of its core audience as it once was.
[ترجمه ترگمان]موسیقی نه به اندازه کافی gutsy یا سرزنده است و یا به نیازهای مخاطبین اصلی خود تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]موسیقی همانطور که قبلا بود، فقط به عنوان گیتی یا روحیه و یا نیاز به مخاطبان اصلی نیست

13. The result is a gutsy sandwich that would go better with a bottle of beer than a glass of chocolate milk.
[ترجمه ترگمان]نتیجه یک ساندویچ gutsy است که با یک بطری آبجو بهتر از یک لیوان شیر شکلات خواهد بود
[ترجمه گوگل]نتیجه یک ساندویچ گوجری است که با یک بطری آبجو بهتر از یک لیوان شیر شکلات بهتر است

14. Towers found a bargain in Pete Smith, whose gutsy efforts will win him a starting berth somewhere next year.
[ترجمه ترگمان]برج ها یک معامله در پیت اسمیت پیدا کردند، که تلاش های gutsy برای او در سال آینده شروع به کار خواهد کرد
[ترجمه گوگل]برج ها در پیت اسمیت معامله ای پیدا کرده اند، که تلاش های شگفت انگیز او در سال آینده در جایی شروع می شود که او را به مقصد برساند

Naddershah was a gutsy man.

نادرشاه مرد پردلی بود.


پیشنهاد کاربران

شجاع

gutsy sports performances
در بعضی متون یا برنامه ها به این جمله اشاره میشه که معنیش کسی هست که توی ورزش صدمه میبینه اما با وجود اون ادامه میدهد ، یه جورایی یه کار شجاعانه

گاتسی/Gutsy
به زبان فارسی یعنی : جسور


کلمات دیگر: