کلمه جو
صفحه اصلی

perseverance


معنی : ثبات قدم، پشت کار، استقامت، مداومت، اصرار
معانی دیگر : پیگیری، پافشاری، عزم راسخ، ایستادگی، سرسختی، پایمردی

انگلیسی به فارسی

پشتکار، استقامت، ثبات قدم، مداومت، اصرار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: perseverant (adj.)
• : تعریف: steadfast continuance in a course of action, task, or belief.
مشابه: decision, patience

- She was rewarded for her perseverance when, after many failed attempts, she finally broke the world record.
[ترجمه ترگمان] او به خاطر استقامت و پشت کار خود پس از چندین تلاش ناموفق، بالاخره رکورد جهانی را شکست
[ترجمه گوگل] او برای استقامتش پاداش داد وقتی که پس از بسیاری از تلاشهای شکست خورده، او سرانجام رکورد جهانی را شکست

• diligence; industriousness; stubbornness
perseverance is the fact of continuing with something difficult, rather than giving up.

مترادف و متضاد

ثبات قدم (اسم)
abidance, grittiness, perseverance, loyalty, resolution

پشت کار (اسم)
perseverance, assiduity, diligence, scrupulousness, job application

استقامت (اسم)
perseverance, assiduity, stamina, backbone

مداومت (اسم)
perseverance, assiduity, continuance

اصرار (اسم)
persistence, perseverance, tenacity, importunity, persistency, insistence, yen, insistency

diligence, hard work


Synonyms: backbone, constancy, continuance, cool, dedication, determination, doggedness, drive, endurance, grit, guts, immovability, indefatigability, moxie, persistence, pertinacity, pluck, prolonging, purposefulness, pursuance, resolution, sedulity, spunk, stamina, steadfastness, stick-to-itiveness, tenacity


Antonyms: apathy, idleness, indolence, laziness, lethargy


جملات نمونه

1. teymoor's perseverance enabled him to overcome many obstacles
ثبات قدم تیمور او را قادر کرد که بر موانع فراوانی فایق شود.

2. Perseverance is failing nineteen times and succeeding the twentieth.
[ترجمه علی] استقامت، 19 بار شکست خوردن و موفق شدن در بارِ بیستم است.
[ترجمه ترگمان]استقامت در نوزده بار موفق می شود و بعد از بیستم است
[ترجمه گوگل]استقامت 19 بار شکست خورده و موفق شدن بیستم است

3. Perseverance is the only road to success.
[ترجمه ترگمان]پشت کار تنها راه موفقیت است
[ترجمه گوگل]استقامت تنها راه موفقیت است

4. Perseverance is falling nineteen times and succeeding the twentieth.
[ترجمه ترگمان]مداومت نوزده بار در حال سقوط است و بعد از بیستم
[ترجمه گوگل]پایداری ناپدید می شود و بیست و یکم به پایان می رسد

5. Perseverance is vital to success.
[ترجمه ترگمان]پشت کار برای موفقیت حیاتی است
[ترجمه گوگل]استقامت برای موفقیت ضروری است

6. Does she have the perseverance to finish the work?
[ترجمه ترگمان]اون پشت کار و استقامت داره که کارش رو تموم کنه؟
[ترجمه گوگل]آیا او تا به حال پایبند به پایان کار است؟

7. Persistence will enable us to succeed, and perseverance of the source is to do not waver in the least, we should take to achieve the necessary means to success.
[ترجمه ترگمان]مداومت ما را قادر خواهد ساخت که موفقیت را به موفقیت برسانیم و پشت کار این منبع در کم ترین زمان متزلزل نمی شود، ما باید به ابزارهای لازم برای موفقیت دست یابیم
[ترجمه گوگل]پایداری ما را قادر می سازد تا موفق شویم و استقامت منبع این است که حداقل در این راه نباشیم ما باید برای رسیدن به وسایل لازم برای موفقیت تلاش کنیم

8. Perseverance can sometimes equal genius in its results.
[ترجمه ترگمان]مداومت در نتایج آن می تواند برابر با نبوغ باشد
[ترجمه گوگل]استقامت ممکن است گاهی اوقات با نتایج نابغه هماهنگ باشد

9. I admire her for her perseverance.
[ترجمه ترگمان] من اونو به خاطر پشت کار اون تحسین می کنم
[ترجمه گوگل]من او را برای استقامت او تحسین می کنم

10. Perseverance can somtimes equal genius in its results.
[ترجمه ترگمان]پشت کار می تواند نبوغ مساوی در نتایج خود داشته باشد
[ترجمه گوگل]استقامت می تواند در نتایج خود یک بار نبوغ مشابهی داشته باشد

11. His perseverance with the new technique paid off.
[ترجمه ترگمان]سماجت او با این روش جدید پرداخت شد
[ترجمه گوگل]پشتکار او با تکنیک جدید پرداخت می شود

12. It took perseverance to overcome his reading problems.
[ترجمه ترگمان]برای غلبه بر مشکلات خواندن، پشت کار زیادی به خرج داد
[ترجمه گوگل]برای تحقق خواسته های خود، پایداری خود را ادامه داد

13. After months of disappointment, his perseverance was finally rewarded.
[ترجمه ترگمان]بعد از ماه ها ناامیدی، پشت کار او بالاخره پاداش گرفت
[ترجمه گوگل]پس از چند ماه ناامیدی، استقامت او سرانجام پاداش گرفت

14. It may take some perseverance to find the right people.
[ترجمه ترگمان]ممکن است کمی پشت کار داشته باشید تا افراد مناسب را پیدا کنید
[ترجمه گوگل]این ممکن است برخی از استقامت برای پیدا کردن افراد مناسب است

Teymoor's perseverance enabled him to overcome many obstacles.

ثبات قدم تیمور او را قادر کرد که بر موانع فراوانی فایق شود.


پیشنهاد کاربران

پایداری

عزم جزم

پشت کار

همت

پشتکار ، ثابت قدم بودن

ثبات قدم وعزم استوار

ثبات وتداوم کاری

the quality that allows someone to continue trying to do something even though it is difficult
His perseverance was rewarded: after many rejections, he finally found a job.
Perseverance is required to perfect just about any skill

استقامت

سلام
معادل فارسیشو اکثر دوستان نوشتن، ولی مترادفی که این کلمه داره و کمتر جایی دیده شده و تو موقعیتهای غیررسمی ازش استفاده میشه:
stick - to - it - iveness
هستش.

موفق باشید. . .

اهتمام
ممارست


کلمات دیگر: