1. his comeback to power surprised everyone
بازگشت او به قدرت همه را متعجب کرد.
2. mohammad ali made his comeback in the ring
محمد علی دوباره به عرصه ی مشت بازی رجعت نمود.
3. to make (or stage) a comeback
بازگشتن (به وضع یا مقام یا قدرت و غیره ی سابق)
4. Waiting for you to come back into my life, is just an excuse for not completely letting go of you.
[ترجمه ترگمان]منتظر بودم که تو به زندگی من برگردی، فقط یه بهانه بود که بی خیال تو نشم
[ترجمه گوگل]در انتظار شما برای بازگشت به زندگی من، فقط بهانه ای برای نابودی کامل شما نیست
5. She was upset that her husband had not come back.
[ترجمه محمد] او از اینکه شوهرش باز نگشته بود ناراحت بود
[ترجمه ترگمان]ناراحت بود که شوهرش بازنگشته است
[ترجمه گوگل]او ناراحت بود که شوهرش برگشت نکرد
6. I wait for you to come back and say you love me.
[ترجمه ایلکین عزتی سامانلو] من منتظر تو می مونم تا برگردی و بگی که تو من رو دوست داری
[ترجمه ترگمان]من منتظرم که برگردی و بگی دوستم داری
[ترجمه گوگل]منتظر بازگشت شما هستم و می گویم که من را دوست داری
7. I begged him to come back to England with me.
[ترجمه ترگمان]از او خواهش کردم که با من به انگلستان برگردد
[ترجمه گوگل]من از او خواستم که با من به انگلستان برود
8. Please wait for me till I come back.
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم منتظر من باش تا من برگردم
[ترجمه گوگل]لطفا صبر کنید تا من دوباره بروم
9. The lady pleaded with her daughter to come back home.
[ترجمه ترگمان]خانم با دخترش التماس کرد که به خانه برگردد
[ترجمه گوگل]خانم با دخترش به خانه برگشت
10. Please come back. I want to make up. I want to be your Valentine.
[ترجمه ❤_sanaz❤] لطفا برگرد من میخواهم درست کنم من میخوام ولنتاین تو باشم
[ترجمه ترگمان]لطفا برگرد میخوام جبران کنم من میخوام والنتاین تو باشم
[ترجمه گوگل]لطفا برگرد من می خواهم برات بنویسم من می خواهم ولنتاین باشم
11. He'll keep the book for me till I come back.
[ترجمه ترگمان]تا وقتی برگردم کتاب را برای من نگه می دارد
[ترجمه گوگل]او کتاب را برای من نگه می دارد تا زمانی که برگشتم
12. Don't you dare come back again!
[ترجمه Viliam] جرات نداری دوباره برگردی؟
[ترجمه ترگمان]جرات نداری دوباره برگردی!
[ترجمه گوگل]آیا جرات نمی کنید دوباره بیایید
13. Those that have gone won't come back again. Those coming back are no longer perfect.
[ترجمه ترگمان]کسانی که از بین رفته اند دوباره بر نمی گردند اون ها دیگه عالی نیستن
[ترجمه گوگل]کسانی که رفته اند دوباره نخواهند آمد کسانی که دوباره می آیند، دیگر کامل نیستند
14. I was worried when Barry didn't come back at the usual time.
[ترجمه ترگمان]من نگران بودم وقتی که بری به زمان معمول برنگشت
[ترجمه گوگل]من نگران بودم که بری در زمان معمولی باز نگرفت
15. 'He'll come back,' Susan assured her.
[ترجمه ترگمان]سوزان به او اطمینان داد: او برمی گرده
[ترجمه گوگل]سوزان به او اطمینان داد: 'او دوباره می آید '
16. Sixties singing star Petula Clark is making a comeback.
[ترجمه ترگمان]\"Petula کلارک\" (Petula کلارک)در حال آواز خواندن است
[ترجمه گوگل]پاتولا کلارک، ستاره آواز شصت ها، باز گشت
17. The miniskirt made a comeback in the late 1980s.
[ترجمه ترگمان]The در اواخر دهه ۱۹۸۰ دوباره بازگشته بود
[ترجمه گوگل]مینیسک در اواخر دهه 1980 بازنگری شد
18. Cartoons seem to be making a comeback.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که Cartoons بازگشتی دارند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد کاریکاتورها باز گشته اند
19. The player is on the comeback trail after a serious knee injury.
[ترجمه ترگمان]این بازیکن پس از جراحت جدی زانو در حال بازگشت است
[ترجمه گوگل]پس از یک آسیب شدید زانو، بازیکن پس از بازگشت است
20. The former tennis star's comeback trail hit the buffers yesterday when she lost in straight sets.
[ترجمه ترگمان]The گذشته ستاره تنیس، دیروز هنگامی که در یک مجموعه تنظیمات مستقیم گم شد، به buffers اصابت کرد
[ترجمه گوگل]دنباله گنجایش بازی ستاره سابق تنیس در روزهای گذشته با ضربه زدن به بافر ها در مجموعه های مستقیم از بین رفت
21. Will I have no comeback if the contract falls through?
[ترجمه ترگمان]اگه قرارداد از بین بره من نمی تونم برگردم؟
[ترجمه گوگل]آیا بازنده شدن اگر قرارداد از بین برود؟
22. I couldn't think of a good comeback.
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم به فکر بازگشت خوبی باشم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم از بازخورد خوب فکر کنم
23. She's trying to make a comeback with her first album for twenty years.
[ترجمه ترگمان]او سعی دارد با اولین آلبوم خود به مدت بیست سال دوباره بازگردد
[ترجمه گوگل]او در تلاش است تا با اولین آلبوم خود بیست سال بگذرد
24. After five years in retirement, he staged a comeback to international tennis.
[ترجمه ترگمان]پس از پنج سال بازنشستگی، او بازگشت به تنیس بین المللی را به روی صحنه آورد
[ترجمه گوگل]پس از پنج سال در بازنشستگی، بازنشستگی را به تنیس بین المللی برگزار کرد
25. Their plans for a comeback now lie in ruins.
[ترجمه ترگمان]برنامه های آن ها برای بازگشت دوباره در حال نابودی است
[ترجمه گوگل]برنامه های خود را برای بازگشت در حال حاضر در خرابه های دروغین
26. This game marks his comeback to the international cricket scene.
[ترجمه ترگمان]این بازی بازگشت او به صحنه بین المللی کریکت را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این بازی بازتاب خود را به صحنه بین المللی کریکت نشان می دهد
27. Tight fitting T-shirts are making a comeback.
[ترجمه ترگمان]لباس های تنگ (تی شرت)در حال بازگشت هستند
[ترجمه گوگل]تی شرت تنگ مناسب باز گشت
28. The band's trying to make/stage a comeback.
[ترجمه ترگمان]گروه برای بازگشت به صحنه تلاش می کند
[ترجمه گوگل]باند تلاش برای بازپس گرفتن / مرحله
29. Ferdinand was jubilant after making an impressive comeback from a month on the injured list.
[ترجمه ترگمان]فردیناند بعد از این که از یک ماه که در لیست زخمی ها بود، یک بازگشت چشمگیر داشت، شادمان شد
[ترجمه گوگل]فردیناند پس از یک بازنگری قابل توجه از یک ماه در فهرست مجروحان، جنجال برانگیز بود
30. Romance is making a comeback. Reality is out.
[ترجمه ترگمان]وضعیت عشقی در حال بازگشت است حقیقت منتفی است
[ترجمه گوگل]عاشقانه باز گشت واقعیت خارج است