کلمه جو
صفحه اصلی

craven


معنی : خردل، خردل، ضعیف النفس، شکست خورده، ترسو و پست
معانی دیگر : نامردانه، بزدلانه، عاجزانه، زبون و ترسو، پست و بی دل و جرات، آدم بزدل یا نامرد، ادم ترسو وپست

انگلیسی به فارسی

شکست‌خورده، (آدم) ترسو و پست، نامرد


craven، خردل، شکست خورده، ترسو و پست، ضعیف النفس


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: shamefully timid or afraid; cowardly.
متضاد: brave, intrepid
مشابه: cowardly, yellow

- The craven spectators did nothing to help the defenseless victim.
[ترجمه زهرا] تماشاگران بزدل هیچ کمکی به قربانیان بی دفاع نکردند
[ترجمه ترگمان] تماشاگران بی craven هیچ کاری برای کمک به قربانی بی دفاع نداشتند
[ترجمه گوگل] تماشاگران خسته کننده هیچ کاری برای کمک به قربانیان بی دفاع انجام ندادند
اسم ( noun )
مشتقات: cravenly (adv.), cravenness (n.)
• : تعریف: a coward.
مشابه: coward, sneak

• fearful person, coward
fearful, cowardly
craven behaviour is behaviour in which you do not do something because you are afraid; an old-fashioned word, used showing disapproval.

مترادف و متضاد

timid person


Antonyms: bold, brave, courageous, heroic, strong


خردل (اسم)
coward, craven, mustard, patsy, faint-heart

خردل (صفت)
base-spirited, coward, chicken-hearted, cowardly, craven

ضعیف النفس (صفت)
base-spirited, coward, chicken-hearted, milk-livered, cowardly, craven, invalorous, lily-livered, faint-hearted, hen-hearted, pigeon-hearted, rabbit-hearted, weak-hearted

شکست خورده (صفت)
craven, defeated

ترسو و پست (صفت)
craven

weak, timid


Synonyms: chicken, cowardly, dastardly, fearful, gutless, lily-livered, mean-spirited, poltroonish, pusillanimous, scared, timorous, weak-kneed, wimpish, wimpy, wussy, yellow, yellow-bellied


Synonyms: caitiff, chicken, coward, dastard, fraidy cat, nebbish, poltroon, quitter, recreant, scaredy cat, weakling, wheyface, wimp, wuss, yellow belly


جملات نمونه

1. a craven proposal for surrendering to the enemy
پیشنهاد عاجزانه مبنی بر تسلیم به دشمن

2. cry craven
به شکست اعتراف کردن،لنگ انداختن

3. I had no doubt that the craven fellow would be only too pleased to back out.
[ترجمه ترگمان]شکی نداشتم که آن مرد پست، از برگشتن خیلی خوشحال خواهد شد
[ترجمه گوگل]من هیچ شکی نداشتم که همسایۀ عصبی فقط خوشحال می شد که پشت سر بگذارم

4. They condemned the deal as a craven surrender.
[ترجمه ترگمان]آن ها این معامله را به عنوان یک تسلیم craven محکوم کردند
[ترجمه گوگل]آنها معامله را به عنوان یک تسلیم عصبی محکوم کردند

5. He had a craven fear of flying.
[ترجمه ترگمان]ترس و وحشتی از پرواز در او دیده می شد
[ترجمه گوگل]او ترس ناامیدی از پرواز داشت

6. Take on the world and never cry craven, he'd said.
[ترجمه ترگمان]او گفت: این دنیا را بگیر و هیچ وقت گریه نکن
[ترجمه گوگل]او می گوید جهان را بکشید و هرگز گریه نکنید

7. Look out for a special Beverley Craven concert ticket promotion on packs now!
[ترجمه ترگمان]حالا به دنبال یه ترفیع درجه Craven و ticket که الان توشه! !!
[ترجمه گوگل]در حال حاضر برای ارتقاء بلیط ویژه کنسرت بوردلی کریو تماشا کنید!

8. And most are simply too craven to steal.
[ترجمه ترگمان]و اکثر آن ها به سادگی craven هستند که دزدی کنند
[ترجمه گوگل]و اکثر آنها به سادگی بیش از حد تمسخر به سرقت می کنند

9. For a craven moment she was tempted to go back and throw herself on the mercy of the landlady.
[ترجمه ترگمان]برای یک لحظه وسوسه شد که به عقب برگردد و خود را در آغوش زن کاروانسرا دار بیندازد
[ترجمه گوگل]برای لحظه ای سخت او وسوسه شد که به عقب برگردد و خود را بر روی رحمت مهمانخانه پرتاب کند

10. Do not succumb to a craven desire for money.
[ترجمه ترگمان]تسلیم یک آرزوی craven برای پول نشوید
[ترجمه گوگل]آیا به دنبال تمسخر برای پول نباشید

11. Robert Craven a sales training expert, says there is one big reason they fail.
[ترجمه ترگمان]رابرت Craven متخصص آموزش فروش می گوید که یک دلیل بزرگ وجود دارد که آن ها شکست می خورند
[ترجمه گوگل]رابرت کرایوف کارشناس آموزش فروش می گوید یکی از دلایل اصلی شکست آنهاست

12. Craven is also anticipating the Chinese remnant Austria delegation's splendid performance.
[ترجمه ترگمان]Craven همچنین پیش بینی می کند که عملکرد عالی این هیات در اتریش باقی بماند
[ترجمه گوگل]کرایوف پیش بینی عملکرد پر زرق و برق هیئت اواخر چینی را نیز پیش بینی کرده است

13. The particularly craven hackers, phishing fraudsters and malware writers ply the trade for cash, not kicks.
[ترجمه ترگمان]The craven، فیشینگ و نویسندگان بدافزار از مبادله پول نقد خودداری می کنند، نه لگد زدن
[ترجمه گوگل]هکرها به خصوص هراسناک، فیشینگ های فیشینگ و نویسندگان بدافزاری تجارت را به صورت نقدی و بدون قاچاق می کنند

14. No man wants to be thought a craven person.
[ترجمه ترگمان]هیچ مردی نمی خواد فکر کنه که آدم ترسو و ترسو باشه
[ترجمه گوگل]هیچ مردی نمی خواهد یک مرد عجیب و غریب را تصور کند

a craven proposal for surrendering to the enemy

پیشنهاد عاجزانه مبنی بر تسلیم به دشمن


اصطلاحات

cry craven

به شکست اعتراف کردن، لنگ انداختن


پیشنهاد کاربران

ترسو


کلمات دیگر: