کلمه جو
صفحه اصلی

booming

انگلیسی به فارسی

پررونق، رو به رشد، آینده‌دار، پرهیاهو


انگلیسی به انگلیسی

• prosperous, successful; thriving; stentorian, deep and very loud (of a voice)

جملات نمونه

1. san diego's hospitality industry is booming
صنعت هتل داری شهر سان دیگو در حال رشد سریع است.

2. the old man had a booming voice
پیرمرد صدای عمیق و پرطنینی داشت.

3. We could hear the enemy guns booming in the distance.
[ترجمه ترگمان]می توانستیم صدای توپ های دشمن را در فاصله دور بشنویم
[ترجمه گوگل]ما می توانستیم تفنگ دشمن را از راه دور بشنویم

4. The economy is booming and small businesses are flourishing.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد در حال ترقی است و تجارت های کوچک ترقی می کنند
[ترجمه گوگل]اقتصاد پررونق است و کسب و کارهای کوچک شکوفا می شوند

5. Business was booming, and money wasn't a problem.
[ترجمه ترگمان]کسب وکار در حال ترقی بود و پول یک مشکل نبود
[ترجمه گوگل]کسب و کار پررونق بود و پول یک مشکل نبود

6. The banking and finance sector was booming.
[ترجمه ترگمان]بخش بانکداری و دارایی در حال ترقی بود
[ترجمه گوگل]بخش بانکی و مالی بسیار پررونق بود

7. He was falsely jovial, with his booming, mirthless laugh.
[ترجمه ترگمان]او به دروغ، با خوشحالی، با صدای بلند و شاد خود، شوخی می کرد
[ترجمه گوگل]او با اشتیاق وحشیانه و با شلوغی و خنده ی بی رحمانه اش سخن می گفت

8. The computer industry has been booming.
[ترجمه ترگمان]صنعت کامپیوتر رونق گرفته است
[ترجمه گوگل]صنعت کامپیوتر پیشرفت کرده است

9. Mary is booming as a singer.
[ترجمه ترگمان]مری به عنوان یک خواننده در حال ترقی است
[ترجمه گوگل]مریم به عنوان یک خواننده پررونق است

10. By the 1980s, the computer industry was booming.
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۸۰، صنعت رایانه در حال ترقی بود
[ترجمه گوگل]تا دهه 1980، صنعت رایانه پررونق بود

11. The company reported booming sales figures.
[ترجمه ترگمان]این شرکت آمار فروش را گزارش کرده است
[ترجمه گوگل]این شرکت آمار فروش شایسته ای را گزارش کرد

12. Business is booming since I enlarged the shop.
[ترجمه ترگمان]تجارت از زمانی که مغازه را بزرگ کردم در حال ترقی است
[ترجمه گوگل]از آنجا که فروشگاه را بزرگ کرده ام کسب و کار شاد است

13. He is booming as a teacher.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان معلم در حال ترقی است
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک معلم شلوغ است

14. Business is booming and foreigners are scrambling to invest.
[ترجمه ترگمان]کسب وکار در حال ترقی است و خارجی ها در تلاش هستند تا سرمایه گذاری کنند
[ترجمه گوگل]کسب و کار پررونق است و خارجی ها برای سرمایه گذاری به رقابت می پردازند

15. His followers are booming John for U. S.
[ترجمه ترگمان]پیروان او در حال جهش جان برای ایالات متحد هستند اس
[ترجمه گوگل]پیروان او جان برای U S

پیشنهاد کاربران

روبه رشد، آینده دار،

پررونق

صدای رَسا

ترقی کردن شکوفاشدن

سریع پیشرفت کردن

پررکنق و شکوفا شدن.


کلمات دیگر: