کلمه جو
صفحه اصلی

go through with


به انجام رساندن

انگلیسی به فارسی

به انجام رساندن


انگلیسی به انگلیسی

• complete; carry out or perform an undertaking

مترادف و متضاد

Carry out (something planned or promised)


جملات نمونه

1. I had no choice but to go through with it.
[ترجمه نازنین] هیچ چاره ای جز کنار اومدن باهاش نداشتم
[ترجمه ترگمان]چاره ای نداشتم جز اینکه باه اش کنار بیام
[ترجمه گوگل]من هیچ انتخابی نداشتم، اما با آن کنار بیایم

2. He's determined to go through with the marriage despite his parents' opposition.
[ترجمه ترگمان]او تصمیم دارد با وجود مخالفت والدین خود، با این ازدواج همراه شود
[ترجمه گوگل]او مصمم است که ازدواج را با وجود مخالفت پدر و مادرش ادامه دهد

3. She decided not to go through with the operation.
[ترجمه ترگمان]اون تصمیم گرفت که عمل رو تموم نکنه
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت که با عملیات نروم

4. The company has decided not to go through with the takeover of its smaller rival.
[ترجمه ترگمان]این شرکت تصمیم گرفته است که با تصاحب رقیب کوچک تر خود وارد عمل نشود
[ترجمه گوگل]این شرکت تصمیم گرفته است تا با رونق رقبای کوچکتر خود دست و پنجه نرم کند

5. That meant only one thing: he had to go through with it.
[ترجمه ترگمان]این تنها یک چیز بود: او مجبور بود آن را تحمل کند
[ترجمه گوگل]این به معنای تنها یک چیز بود: او مجبور بود با آن روبرو شود

6. How could he go through with this horrible farce?
[ترجمه ترگمان]چه طور توانسته بود این نمایش مضحک را تحمل کند؟
[ترجمه گوگل]چگونه او می تواند با این صحنه وحشتناک روبرو شود؟

7. But they did not yet feel able to go through with changes in their actual behaviour.
[ترجمه ترگمان]اما آن ها هنوز احساس نمی کردند که در رفتار واقعی خود تغییراتی ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]اما هنوز نمی توانستند با تغییرات در رفتار واقعی خود درگیر شوند

8. But they're determined to go through with it.
[ترجمه ترگمان]اما آن ها مصمم هستند که این کار را انجام دهند
[ترجمه گوگل]اما آنها مصمم به انجام آن هستند

9. She had to go through with it now, as she had exchanged contracts on the house.
[ترجمه ترگمان]همان طور که در خانه قراردادی با هم رد و بدل کرده بود، مجبور شده بود با آن کنار بیاید
[ترجمه گوگل]او مجبور شد تا با آن در حال حاضر، به عنوان او قرارداد را در خانه تغییر یافته بود

10. How could she ever go through with it?
[ترجمه ترگمان]چطور تونسته با این قضیه کنار بیاد؟
[ترجمه گوگل]چگونه او می تواند با آن به پایان برسد؟

11. For many couples, the decision to go through with prenatal testing is a no-brainer.
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از زوج ها تصمیم گرفتن از طریق آزمایش پیش از تولد امری بدیهی است
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از زوجین، تصمیم به انجام آزمایشهای قبل از زایمان، بدون هیچ مشکلی است

12. Did he go through with the treatment?
[ترجمه ترگمان]درمان رو انجام داده؟
[ترجمه گوگل]آیا او با درمان رفت؟

13. He felt that he had to go through with the marriage ceremony before May.
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که باید قبل از ماه مه با مراسم عقد ازدواج کند
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که باید قبل از ماه مه مراسم ازدواج را طی کند

14. They are determined to go through with the undertaking.
[ترجمه ترگمان]آن ها مصمم هستند که این کار را انجام دهند
[ترجمه گوگل]آنها مصمم به انجام وظیفه هستند

15. But will anyone have the bottle to go through with it?
[ترجمه ترگمان]اما آیا کسی بطری را دارد که از آن بگذرد؟
[ترجمه گوگل]اما هر کدام از این بطری ها با آن روبرو می شوند؟

پیشنهاد کاربران

با کسی همراه شدن برای رد شدن از مشکلات
I have gone through with my friends
�_�

کاری را با نارضایتی انجام دادن، کلک کاری را کندن، به قول یا وعده ای با نارضایتی عمل کردن

معنی : عمل کردن - انجام دادن ( کارهایی که قبلا حرفشون رو زدیم ، کار های دشوار و ناخوشایند )

تلفظ : گُ ثِرو ویث سامثینگ

مثال :
He'd threatened to divorce her but I never thought he'd go through with it.
تهدید کرد ه بود که طلاقش میده ، اما هیچوقت فکر نمیکردم بهش عمل کنه .

میتونید به کانال من توی اینستاگرام سر بزنید برای آموزش لغات بیشتر همراه با مثال
languageyar@


تصمیم به انجام کاری گرفتن

انجامش دادن

# I had no choice but to go through with it
# They're determined to go through with it
# He'd threatened to divorce her but I never thought he'd go through with it

انجام دادن کاری یا چیزی. که فعلا بعد از with به صورت ing می آید
و کلمه go through دو تا معنای متفاوت داره
تجربه کردن. با دقت خواندن مطلبی.
به پیج من هم سر بزنید.
Mohammadyaghoobe


کلمات دیگر: