کلمه جو
صفحه اصلی

send up


معنی : زندانی کردن، بزندان فرستادن
معانی دیگر : 1- بالافرستادن، متصاعد کردن، فرازاندن، هوا کردن 2- (امریکا - خودمانی) محکوم به زندان کردن، به زندان فرستادن 3- (انگلیس -خودمانی) مسخره کردن، ادای کسی را درآوردن، (انگلیس - عامیانه) ادای کسی را درآوردن، تونخ کسی رفتن، تقلید درآوری

انگلیسی به فارسی

مسخره کردن، شوخی کردن


به زندان فرستادن


انگلیسی به انگلیسی

• send to a place which is higher; put into restraint
a send-up is a piece of writing or acting in which a person or practice is imitated in a way that makes them appear foolish in order to amuse other people; an informal word.

مترادف و متضاد

زندانی کردن (فعل)
incarcerate, quad, immure, send up

به زندان فرستادن (فعل)
send up

Imitate someone or something for the purpose of satirical humour


Put in prison


جملات نمونه

1. The show was very funny - they were sending up sports commentators.
[ترجمه ترگمان]نمایش خیلی خنده دار بود - آن ها مفسران ورزشی را می فرستادند
[ترجمه گوگل]نمایش بسیار خنده دار بود - آنها ارسال مفسران ورزشی بود

2. The scrape of metal on metal sent up a shower of sparks .
[ترجمه ترگمان]یک خراش فلزی روی فلز یک باران جرقه ایجاد کرده بود
[ترجمه گوگل]شکاف فلز بر روی فلز دوش جرقه را فرستاد

3. I sent up a quick prayer and entered the interview room.
[ترجمه ترگمان]من دعای کوتاهی فرستادم و وارد اتاق مصاحبه شدم
[ترجمه گوگل]من یک نماز سریع فرستادم و وارد اتاق مصاحبه شدم

4. The burning firewood sent up clouds of smoke.
[ترجمه ترگمان]هیزم ها را دود می کردند و دود می کردند
[ترجمه گوگل]هیزم سوختن ابرهای دود را فرستاد

5. Did you send up my application?
[ترجمه ترگمان]درخواست منو فرستادی؟
[ترجمه گوگل]آیا درخواست خود را ارسال کرده اید؟

6. Yet another spaceship has been sent up recently.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اخیرا یک سفینه فضایی دیگر ارسال شده است
[ترجمه گوگل]با این حال یک سفینه فضایی دیگر به تازگی فرستاده شده است

7. The people on the island are sending up smoke signals.
[ترجمه ترگمان]مردم جزیره علائم دود را ارسال می کنند
[ترجمه گوگل]مردم این جزیره سیگنال های دود را ارسال می کنند

8. He ordered coffee to be sent up.
[ترجمه ترگمان]دستور داد قهوه بیاورند
[ترجمه گوگل]او دستور داد که قهوه ارسال شود

9. The ship sent up distress flares to attract the attention of the coastguard.
[ترجمه ترگمان]کشتی برای جلب توجه نگهبان ساحلی به هوا می جهد
[ترجمه گوگل]کشتی توجهات محافظ ساحلی را تا حدی ترسیده است

10. The whole building was sent up in flames when the petrol exploded.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که بنزین منفجر شد، کل ساختمان به آتش کشیده شد
[ترجمه گوگل]وقتی بنزین منفجر شد، تمام ساختمان ها در آتش سوختند

11. Two men were sent up the mountain while the main party of climbers remained at base camp.
[ترجمه ترگمان]دو مرد از کوه بالا فرستاده شدند در حالی که گروه اصلی کوهنوردان در کمپ اصلی باقی ماندند
[ترجمه گوگل]دو کوه در حالی که گروه اصلی کوه نوردان در اردوگاه پایه باقی ماندند، کوه ها را فرستادند

12. Peter kicked the fire and sent up a shower of sparks .
[ترجمه ترگمان]پیتر آتش را خاموش کرد و یک قطره جرقه از آن بیرون فرستاد
[ترجمه گوگل]پیتر آتش زد و دوش جرقه را فرستاد

13. The ship's crew sent up a distress flare.
[ترجمه ترگمان]خدمه کشتی یک منور را بالا فرستادند
[ترجمه گوگل]خدمه کشتی یک آتش سوزی اضطراب ارسال کرد

14. The comic skit sent up the foolishness of young men in love.
[ترجمه ترگمان]آن قطعه فکاهی اشعار فکاهی مردان جوان را به عشق فرا خواند
[ترجمه گوگل]اسکیت کمیک از احمقانه بودن مردان جوان عاشق شده است

15. Many countries have sent up man-made satellites to circle the earth.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کشورها ماهواره ساخت بشر را برای جمع کردن زمین اعزام کرده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از کشورها ماهواره های ساخته شده را به دایره زمین فرستاده اند

پیشنهاد کاربران

با تقلید از کسی او را مسخره کردن
Satire
a delicious sendup of a speech given by a trendy academic


کلمات دیگر: