سرتاسر، شامل همه، به طور کلی، کلا، وابسته به همه، همگانی، عمومی، شامل تمام طبقات، یکسره، سرجمع
across the board
سرتاسر، شامل همه، به طور کلی، کلا، وابسته به همه، همگانی، عمومی، شامل تمام طبقات، یکسره، سرجمع
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: applying equally to all parts or members.
- This will be the new rule for students across the board; there will be no exceptions.
[ترجمه ترگمان] این قانون جدید برای دانشجویان سراسر تخته است؛ هیچ استثنایی وجود نخواهد داشت
[ترجمه گوگل] این قانون جدید برای دانش آموزان در سراسر هیئت مدیره خواهد بود؛
[ترجمه گوگل] این قانون جدید برای دانش آموزان در سراسر هیئت مدیره خواهد بود؛
- Company managers were told that cost cuts would have to be made across the board.
[ترجمه ترگمان] به مدیران شرکت گفته شد که کاهش هزینه باید از طریق هیات مدیره انجام شود
[ترجمه گوگل] مدیران شرکت گفته اند که کاهش هزینه ها باید در سراسر هیئت مدیره انجام شود
[ترجمه گوگل] مدیران شرکت گفته اند که کاهش هزینه ها باید در سراسر هیئت مدیره انجام شود
• concerning everyone; having an affect on all categories; entirely
جملات نمونه
1. an across-the-board pay raise
اضافه حقوق برای همه
2. The improvement has been across the board, with all divisions either increasing profits or reducing losses.
[ترجمه ترگمان]این پیشرفت در سراسر هیات قرار دارد و همه بخش ها سود خود را افزایش داده و یا زیان را کاهش می دهند
[ترجمه گوگل]بهبود در سراسر هیئت مدیره، با تمام بخش ها یا افزایش سود و یا کاهش تلفات
[ترجمه گوگل]بهبود در سراسر هیئت مدیره، با تمام بخش ها یا افزایش سود و یا کاهش تلفات
3. This firm needs radical changes across the board.
[ترجمه ترگمان]این شرکت به تغییرات اساسی در هیات مدیره نیاز دارد
[ترجمه گوگل]این شرکت نیازمند تغییرات اساسی در سراسر هیئت مدیره است
[ترجمه گوگل]این شرکت نیازمند تغییرات اساسی در سراسر هیئت مدیره است
4. In July everything we sell is reduced right across the board.
[ترجمه ترگمان]در ماه ژوئیه هر چیزی که ما می فروشیم، در کل صفحه کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]در ماه جولای همه چیزهایی که ما می فروشیم در سراسر هیئت مدیره کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]در ماه جولای همه چیزهایی که ما می فروشیم در سراسر هیئت مدیره کاهش می یابد
5. The industry needs more investment across the board.
[ترجمه ترگمان]این صنعت نیاز به سرمایه گذاری بیشتری در این هیات دارد
[ترجمه گوگل]این صنعت نیاز به سرمایه گذاری بیشتر در سراسر هیئت مدیره دارد
[ترجمه گوگل]این صنعت نیاز به سرمایه گذاری بیشتر در سراسر هیئت مدیره دارد
6. The changes will affect local authorities across the board.
[ترجمه ترگمان]این تغییرات بر مقامات محلی در سراسر این هیات تاثیر خواهد گذاشت
[ترجمه گوگل]تغییرات بر مقامات محلی در سراسر هیئت مدیره تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]تغییرات بر مقامات محلی در سراسر هیئت مدیره تاثیر می گذارد
7. We find jobs for people right across the board from chief executives to cleaners.
[ترجمه ترگمان]ما برای افرادی که از مدیران اجرایی تا cleaners استفاده می کنند کار پیدا می کنیم
[ترجمه گوگل]ما برای افراد درست از طرف مدیران اجرایی به پاککنندگان کار می کنیم
[ترجمه گوگل]ما برای افراد درست از طرف مدیران اجرایی به پاککنندگان کار می کنیم
8. A wage rise of 10 pounds a week across the board.
[ترجمه ترگمان]یک افزایش دست مزد ۱۰ پوندی در هفته در طول هفته
[ترجمه گوگل]افزایش دستمزد در هفته 10 پوند در سراسر هیئت مدیره
[ترجمه گوگل]افزایش دستمزد در هفته 10 پوند در سراسر هیئت مدیره
9. Whatever the cultural background one characteristic went right across the board: the desire to evangelise.
[ترجمه ترگمان]زمینه فرهنگی هر چه که مشخصه فرهنگی باشد، درست در وسط تابلو قرار گرفت: تمایل به evangelise
[ترجمه گوگل]هر کدام از زمینه های فرهنگی یکی از مشخصه ها، در سراسر هیئت مدیره، تمایل به تحقیر بود
[ترجمه گوگل]هر کدام از زمینه های فرهنگی یکی از مشخصه ها، در سراسر هیئت مدیره، تمایل به تحقیر بود
10. The difficulty of imposing spending cuts across the board was shown by social security.
[ترجمه ترگمان]مشکل تحمیل کاهش مخارج بر روی بورد توسط امنیت اجتماعی نشان داده شد
[ترجمه گوگل]دشواری اعمال کاهش هزینه ها در سراسر هیئت مدیره توسط امنیت اجتماعی نشان داده شد
[ترجمه گوگل]دشواری اعمال کاهش هزینه ها در سراسر هیئت مدیره توسط امنیت اجتماعی نشان داده شد
11. Across the board, these two are fighting out the future of their country amid the ruins of a dying empire.
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر، این دو نفر در حال مبارزه با آینده کشور خود در میان خرابه های یک امپراطوری در حال مرگ هستند
[ترجمه گوگل]در سراسر هیئت مدیره، این دو در حال مبارزه با آینده کشور خود را در میان ویرانه های یک امپراتوری مرگبار است
[ترجمه گوگل]در سراسر هیئت مدیره، این دو در حال مبارزه با آینده کشور خود را در میان ویرانه های یک امپراتوری مرگبار است
12. Tariffs will be lowered across the board, but some industries will be protected for another 15 years.
[ترجمه ترگمان]تعرفه های گمرکی بر روی عرشه کشتی کاهش خواهد یافت، اما برخی از صنایع تا ۱۵ سال دیگر محافظت خواهند شد
[ترجمه گوگل]تعرفه ها در سراسر هیئت مدیره کاهش می یابد، اما بعضی از صنایع 15 سال دیگر محافظت خواهند شد
[ترجمه گوگل]تعرفه ها در سراسر هیئت مدیره کاهش می یابد، اما بعضی از صنایع 15 سال دیگر محافظت خواهند شد
13. The changes will cause problems right across the board.
[ترجمه ترگمان]این تغییرات باعث ایجاد مشکلاتی در کل هیات مدیره خواهند شد
[ترجمه گوگل]این تغییرات مشکلات را در سراسر هیئت مدیره ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]این تغییرات مشکلات را در سراسر هیئت مدیره ایجاد می کند
14. Second, it is not true that girls underachieve across the board in education.
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، این موضوع درست نیست که دختران در سطح آموزش به سر می برند
[ترجمه گوگل]دوم، این درست نیست که دختران در تمام سطوح در آموزش و پرورش دست کم بگیرند
[ترجمه گوگل]دوم، این درست نیست که دختران در تمام سطوح در آموزش و پرورش دست کم بگیرند
پیشنهاد کاربران
سرتاسری
شامل تمام طبقات
چون در مسابقه اسب دوانی از آن استفاده میشده ، همان همه بهترین ترجمه میتواند باشد.
در همه ی حوزه ها ( /زمینه ها/طبقات/مسائل/موارد/ . . . )
در کلیه ی حوزه ها ( /زمینه ها/طبقات/مسائل/موارد/ . . . )
در کلیه ی حوزه ها ( /زمینه ها/طبقات/مسائل/موارد/ . . . )
به طور کلی
سراسری، همه جانبه
همگانی
سرجمع
یکسره
سرجمع
یکسره
کلمات دیگر: