کلمه جو
صفحه اصلی

fizzy


(بیشتر در مورد نوشابه ی گاز دار) پر گاز و کف، کف آلوده و جوشان، جوش زننده، جوشنده، کف کننده

انگلیسی به فارسی

جوش‌زننده، جوشنده، کف‌کننده


فیزیکی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: fizzier, fizziest
• : تعریف: full of or as if full of gas bubbles; effervescent; bubbly.
متضاد: flat
مشابه: effervescent

• bubbly, carbonated, making a fizzy sound
a fizzy drink is full of little bubbles of gas.

مترادف و متضاد

effervescent


Synonyms: aerated, bubbling, bubbly, carbonated, gassy, sparkling, spumante


Antonyms: flat, still


جملات نمونه

1. The wine was pink and slightly fizzy.
[ترجمه ترگمان]شراب صورتی و کمی fizzy بود
[ترجمه گوگل]شراب صورتی و کمی فندق بود

2. I don't let him have sweet fizzy drinks because they tend to make him hyper.
[ترجمه ترگمان]من به او اجازه نمیدم مشروب fizzy شیرین داشته باشه چون اونا تمایل دارن او رو بیش از حد بالا ببره
[ترجمه گوگل]من اجازه نمی دهم که او نوشیدنی های شیرین شیرین داشته باشد زیرا آنها تمایل دارند او را بیش از حد افزایش دهند

3. Fizzy lemonade can be very gassy.
[ترجمه ترگمان] لیموناد \"Fizzy\" میتونه پر باد باشه
[ترجمه گوگل]لیموناد فیزیکی می تواند بسیار غلیظ باشد

4. Alcohol in fizzy drinks is absorbed more quickly than alcohol in still drinks.
[ترجمه ترگمان]الکل در نوشابه های گازدار بیش از الکل در نوشیدنی ها جذب می شود
[ترجمه گوگل]الکل در نوشابه های گازدار سریع تر از الکل در نوشابه ها جذب می شود

5. Carbonated drinks are fizzy.
[ترجمه ترگمان]نوشیدنی \"carbonated\"، \"fizzy\" - ه
[ترجمه گوگل]نوشیدنی های گازدار گازدار هستند

6. It was too fizzy and too gassy to drink and I acquired a taste for real ale.
[ترجمه ترگمان]خیلی fizzy و پر سر و صدا بود و من مزه آبجو واقعی به دست آوردم
[ترجمه گوگل]این بیش از حد فشرده و بیش از حد گازدار برای نوشیدن و من طعم واقعی ال را به دست آورد

7. One of them managed to spill orange fizzy stuff on to Jack's letter.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها موفق شد چیزهای نارنجی fizzy را روی کاغذ جک بریزد
[ترجمه گوگل]یکی از آنها موفق به ریختن مواد پرتغالی به نامه جک شد

8. Potato chips, fizzy drinks and chocolate bars are circulated.
[ترجمه ترگمان]چیپس سیب زمینی، نوشابه های گازدار و شکلات به گردش در می آیند
[ترجمه گوگل]چیپس سیب زمینی، نوشیدنی های نوشیدنی و کیک شکلاتی به فروش می رسند

9. Inside is a fizzy drink that tastes very much like Coca - Cola .
[ترجمه ترگمان]در داخل آن یک نوشیدنی fizzy است که بسیار شبیه کوکا کولا است
[ترجمه گوگل]در داخل یک نوشیدنی است که مانند کوکا کولا بسیار خوشمزه است

10. The market for juices is bigger than for fizzy drinks, and is enjoying more sparkling growth.
[ترجمه ترگمان]بازار آب میوه بزرگ تر از نوشابه های گازدار است و از رشد sparkling لذت می برد
[ترجمه گوگل]بازار برای آب بیشتر از نوشیدنی های نوشیدنی است و از رشد بیشتر درخشان لذت می برد

11. Two hundred litres of fizzy pop, jammie dodgers, snot and vomiting accompanied by lots of crying.
[ترجمه ترگمان]دویست لیتر pop، dodgers، بینی dodgers، بینی و استفراغ همراه با گریه بسیاری همراه است
[ترجمه گوگل]دوازده لیتر از پاپ کت و شلوار، جادوگر، جوراب و استفراغ همراه با گریه زیاد

12. I do not like fizzy orange - do you have any squash?
[ترجمه ترگمان]من از \"fizzy نارنجی\" خوشم نمیاد - تو کدو داری؟ -
[ترجمه گوگل]من نارنجی فیزیو را دوست ندارم - آیا شما هر کدوشو دارید؟

13. Fizzy drinks, the scourge of healthy diet campaigners, can improve your memory, according to experts today.
[ترجمه ترگمان]به گفته متخصصان امروز، با استفاده از نوشیدنی های Fizzy، بلای of رژیم غذایی سالم می تواند حافظه شما را بهبود بخشد
[ترجمه گوگل]به گفته کارشناسان امروز، نوشیدنی های فیزیکی، کمبودهای مبارزات رژیم غذایی سالم، می توانند حافظه شما را بهبود بخشد

14. They had potato chips, fizzy drinks and chocolate at the party.
[ترجمه ترگمان]آن ها چیپس سیب زمینی و شکلات و شکلات در مهمانی داشتند
[ترجمه گوگل]آنها چیپس سیب زمینی، نوشیدنی ها و شکلات را در مهمانی داشتند

پیشنهاد کاربران

مایع گازدار هم میشع

کف کننده
fizzy mineral water

پر گاز و کف ( بیشتر در مورد آبمیوه و نوشابه ی گاز دار )

SanIch Cool
Fizzy Red grape juice

نو شیدنی گاز دار



کلمات دیگر: